برای سلبریتی شدن

همیشه ذوق این را داشتم که یاد بدهم. انگار جایی دیگر این فن معلمی را آموخته بوده بودم. مادرم میگفت تو را در تمام مدت بارداری سر کلاس درس می‌بردم. نهضتی ها رو درس میدادم و برمیگشتم خانه.
مادرم از من عاشق تر بود . میگفت بچه که بوده اولین شاگردهایش گلدان های شمعدانی روی پله بودند.بعضی وقت ها سقف روی سرت خراب می‌شود، قبل از اینکه به موضوعی ناراحت کننده فکر کنی.
یاد آن روزها که درس میدادم هم همینجوری ست.
این را بگویم که

ادامه نوشته

اردیبهشت

ای شروع آتشین شعرهای ناتمام

ای سکوت گر گرفته در میان ازدحام...

اردیبهشت و که میبینی باید خدارو شکر کنی، اردیبهشت خلاصه زیبایی های یکساله... چقدر دلپذیره، چقدر دوست داشتنیه و چقدر محبوبه

آدما هم فصل زندگیشون عین طبیعته ، یعنی عوض میشه

اینکه حس می‌کنی تو پاییز موندی یا زمستون خیلی بده ولی می‌دونی که تموم میشه و بهار زندگیتم میرسه

خسته شدیم ولی باید ادامه بدیم هرجوری هست

شده سینه خیز

با همین قلب تیکه پاره

ناله ای نیست

ناله ای نیست

پس شعری نیست

سگ ولگرد

دلت خواست به آبادی برو

واق واق کن و بگو خبری نیست جز بازگشت گرگ

اصلا راستش را بخواهی

وقتش رسیده بود

گوسفندی کم شود

و ما همه این را حدس زده بودیم

مهدی نور

پ ن:

صبح میشه ؟

ايران تویی

فردوسی بخونید بچه ها، بذارید ایرانی بودنتون زنده بشه ، به هوش بیاید بچه ها

من خیلی وقته معلم نیستم

اما بچه ها این مملکت قرار نیست اینجوری بمونه

حرف دارم باهاتون

اینکه سالها یه حکومت شیطانی دم از ایثار زد و شما حالتون از فداکاری بهم میخوره تقصیر نسل بعد و آینده ایران نیست

باید فداکاری کنید فردا که پست گرفتید تو مملکت

من میدونم بالای ۹۰ درصد مسئولین کشور رشوه بگیر و رانت خوارن . من خودم دیدم

من اصلا استادی داشتم تو ارشد علوم سیاسی که نصف صحبتاش نجات کشور و درست کردن کشور بود ولی وقتی بهش مقام مهم دادن پرشیا رو داد و تویوتا خرید و بعد تا یه روز نشستم تو ماشینش گفت : ببین مهدی مملکت یه جوریه که همه باید سهمشونو بردارن فرار کنن برن تا فرصت گیر بیاد

این لجن بود ولی تو نباش ، من نشدم تو هم نشو. سالم باش

یه بار خیلی عجیب یه پست کاری خیلی دور از انتظار و مهم بهم پیشنهاد شد، صبح تا شب داشتم از خودم قول میگرفتم فاسد نشم و کار مردم و راه بندازم

آقا نمیشه که هممون بریم دزدی کنیم و فرار کنیم

خب کی بسازه این وطن رو ... تاکسی نیست که وسط راه پیاده شیم عوضش کنیم

بچه ها درس بخونین ، دانشگاه برین، حزب تشکیل بدید ولی مهمتر از همه یه جوری خودتون و از دست دزدی نجات بدید. یه جوری با نگاه قوی پست بگیرید و به رشوه بی اعتنایی کنید که انگار تیلیاردرید

با کلاس باشید جنتلمن باشید به فکر بچه هاتون باشید

به خدا آشنا بردن سر کار وقتی فرصت های برابر درست نکردی دزدیه ...

رانت هر نوعیش دزدیه

رشوه دزدیه پسرم دخترم

تو دزد نباشی دسته دزدا تابلوتر میشن

شهر و نجات بدین بچه ها

ساری گلین

آی خدا تو میدونی من چقدر با آلبوم به تماشای آب های سپید صمیمی شدم

روزهایی که می‌گذشت و ساری گلین با ساز علیزاده و گاسپاریان بیشتر توی من ریشه می‌دوند

الان که کرونا گرفتم به گمانم البته

نشستم تو بی‌خوابی کرونا... گوشش میدم و واقعا آب روی آتیشه

قلبم تند میزنه و نمیذاره بخوابم

اما منتظر قسمت فارسیشم که شروع میشه

و میخونند داااامن کشان ساقی میخواران از کنار یاران ...مست و گیسو افشان می‌گریزد

این کار امین بهم معرفی کرد معلوم بود عاشقه

من واقعا در عمق این آهنگ و اسم آلبوم هر وقت گوش میدم هنوز دست و پا میزنم و نفس نفس تازه میکشم

انگار با زمزم و گلاب قمصر دستاشونو شستن و یه تکه الماس جای قلبشونه

حسین علیزاده دوست دارم

گاسپاریان نور بباره به قبرت یا کوزه یا هرجایی که هستی

مخفی

چیزهای زیادی را مخفی کردم

مهمترینش را میدانی چیست... عشق

که جایش مثل برگه ی امتحان پاره پوره ی ریاضی که از توی سطل زباله مدرسه به خانه ما بازگشت نا امن نبود

عشق برای بیرون آمدن از من اجازه میخواست

مثل کودکی دستش را میشد گرفت و به پیاده روی شعر برد

روی کلمه می ایستاد و از دهانت بیرون می‌جست و اطراف را معطر می‌کرد اما باز به همین وضوح مخفی می ماند

عشق گاهی خسته ات می‌کرد و آنگاه که دیگر نمیشد مخفی بماند بحث شب تا صبح با رفیقت میشد در تاریکی خوابگاه

قلب آن صندوقچه شفاف، برای عشقی قدیمی که عمری قدکشیده جا باز میکند و بزرگتر می‌شود

و آه آن قلب بزرگ حالا مخفیگاه رنج ها و شادی هاست

عشق را باید مخفیانه رشد داد

یتیم

به شوقت عاشقی دیگر در آغوش خطر رفته

چه احساسات نابی پای عشق تو هدر رفته

به برگشت تو بدبینم چونان طفل یتیمی که

دگر فهمیده معنای کسی را که سفر رفته

قراری نیست غیر از مرگ تدریجی به دست عشق

علاجی نیست آری... زهر تا عمق جگر رفته

بگو اشکی نخواهد ریخت این شمع از جنون تو

به آن پروانه مستی که سمت دردسر رفته

خدا را شکر تنها نیستم در ماتمم چونکه

کلاهی که سرم رفته، سر چندین نفر رفته

مهدی نورقربانی

مهدی نور

پ ن: مادر کیان جان پیرفلک به شما باز تسلیت میگم...

چقدر شگفت انگیز است نزدیک شدن به آگاهی

آری آسمان را نتوانستیم مثل زمین تکه تکه کنیم و بفروشیم

و این حقیقت تیره را بزرگ شدیم

برای همین کودکان ما قرن هاست به زبانی مشترک، به گنجشک ها سنگ میزنند

#مهدی_نورقربانی

مهدی نور

یادگاری ها

دلیل اصلی دلتنگی قناری ها
مرا رها کن از این چشم انتظاری ها

.

مرا سعادت آغوش مِهرگستر تو
نجات میدهد از دست بدبیاری ها

.

چه بود عشق تو که بعد از آن همه افسوس
مرا رساند به نشر امیدواری ها

به بارگاه امیدت به چشم معصومت
پناه میبرم از شر بی قراری ها

زمان خلق تو معلوم نیست وقت خدا
چقدر صرف شده روی ریزه کاری ها

شباهتت به خدای احد دراین حد است
که دست خط تو را خوانده اند قاری ها

به معجزات تو ایمان می آورم ای عشق
بَری‌ست مذهب تو، از فریبکاری ها

تو رد شدی و دلم رفت و زخم شد آری
زیاد دارم از این دست یادگاری ها
.

مهدی نورقربانی

مهدی نور