حامیان مردمی اصولگرایان

حامیان مردمی جبهه ی متحد اصولگرایان

حامیان مردمی اصولگرایان

حامیان مردمی جبهه ی متحد اصولگرایان

پانزده پرسش بی‌پاسخ پیرامون عملکرد دکتر مصدق

 

  تاریخ پر فراز و نشیب ایران پر است از حوادث تلخ و شیرین و درس های عبرت آمیز. در این میان، حوادث پیرامون نهضت ملی شدن صنعت نفت یکی از مهمترین آنها می باشد. تلاشهای مردمی که با رهبری آیت الله کاشانی و دکتر مصدق و مجاهدتهای فدائیان اسلام منجر به ملی شدن صنعت نفت شد و برگ زرین دیگری درتاریخ مقاومت ملت ایران به جا گذاشت.

 در این زمینه پیرامون نقش هر یک از عوامل و شخصیتهای مطرح آن زمان بحث و جدل های فراوانی بیان شده است. برخی متعصبانه به انکار نقش آیت الله کاشانی پرداخته و انحصار طلبانه قصد بلوکه کردن پیروزیهای این دوران را به نفع گروه خود دارند و برخی دیگر تمامی شکستهای نهضت را به گردن دکتر مصدق و اشتباهات وی می اندازند.

 این نوشتار با انگیزه گشودن بابی برای یافتن پاسخ به پرسشهایی خالی از ابهام پیرامون عملکرد دکتر مصدق و علل شکست نهضت ملی شدن نهضت نفت، سؤالات 15 گانه ای را فرارو دارد:

 1. در حالی که نهضت نفت خود را مرهون مجاهدت تمامی گروه ها می داند (پیشنهاد طرح از دکتر فاطمی، حمایت های مردمی با رهبری آیت الله کاشانی و ضمانت اجرایی آن با اعدامهای انقلابی فدائیان اسلام)، به چه دلیل نقش پیگیری های حقوقی دکتر مصدق را پررنگ ترین قسمت دانسته و نهضت را به وی محدود می کنیم؟

 2. اصرار ویژه روشنفکران و ملی گراها بر معرفی دکتر مصدق به عنوان سمبل ملی گرایی و وطن دوستی، با این سوال روبرو می شود که در میان شخصیتهای بزرگی که هر یک با ایثار جان، وطن دوستی خود را به اثبات رسانیده اند (چه ازگروههای مذهبی و چه غیرمذهبی) چرا این مدال افتخار را برازنده دکتر مصدق می دانید؟ شخصیتی که بیشترین افتخار وی مبارزه کلامی، و آن هم تحت مصونیت قضایی نمایندگی مجلس بوده است.

 علاوه بر این، نگاهی به تقریرات دکتر مصدق به وضوح مشخص می کند که خود او، علاقه خاصی به کسب این مدال ندارد؛ آنجا که درتقریراتش از سفر به سوئیس و قصد اخذ تابعیت آن کشور می نویسد:

 "متجاوز از یک سال در سوئیس بودم ...موقعی تصمیم گرفتم برای تصفیه کارهای خود به ایران بیایم و بعد از ایران بکلی ترک علاقه کنم..." (تقریرات ص51)

 وی از کشور سوئیس در خواست تابعیت می کند، آنچنانکه روزنامه «کوریو، مورخ 18 ژانویه 1951» می نویسد: "دکتر مصدق از دولت سوئیس تقاضای پناهندگی و ترک تابعیت ایران را کرده است که به علت عدم پذیرش تابعیتش، مجبور به ترک سوئیس و مراجعت به ایران شده است."

 این مطلب در اکثر روزنامه های کشور در 20 اردیبهشت 1331، زمانی که مصدق در اوج قدرت بود، ترجمه و به چاپ رسید.

 شاید آنجا که امام خمینی(ره) نیز در بیانی ملی گرا بودن برخی افراد را هم زیر سوال می برند، بر پایه همین مستندات باشد.

 3. آیا اساساً اذهان عمومی می پذیرند که شخصیتی که اصالتاً شاهزاده بوده (فرزندِ نوه دختری ناصر الدین شاه) و از طرف مظفرالدین شاه لقب مصدق السلطنه را کسب و به اتکای موقعیت خانوادگی به برخی مناصب بالای حکومتی (درحد فرماندار ومعاونت وزیر و...) رسیده و درافتخارات خود بوسیدن دست ثریا(همسرشاه)، سرکوب قیام مردم تنگستان (درزمان فرمانداری فارس) و... را ثبت کرده، صلاحیت کسب مدال سمبل ملی گرایی را داشته باشد؟

 4. آیا تلاشهای دکتر مصدق برای به قدرت رسیدن رضاخان قابل توجیه است؟

 از جمله آن تلاش ها موارد زیر قابل اشاره است:

 الف- همراهی با گروهی از نمایندگان مجلس در دلجویی از رضاخان (که به قصد فریب مردم با حالت قهر به یکی از روستاهای اطراف سفر کرده بود) و دعوت مجدد وی به قدرت.

 ب- عدم عضویت در گروه اقلیت مجلس که شهید آیت الله مدرس برای مخالفت با زیاده خواهی های رضاخان تشیکل داده بود.

 ج- عدم ترک مجلس به هنگام رأی گیری برای تغییر سلطنت (شهید آیت الله مدرس و دیگر مخالفان با توجه به غیر قانونی بودن این اقدام، مجلس را به نشانه اعتراض ترک کردند) و ایراد سخنرانی صوری در مخالفت با پادشاهی رضاخان.

5. هنگامی که تلاشها برای نهضت ملی شدن صنعت نفت به بن بست رسید، رهبران جبهه ملی و گروه فدائیان اسلام و نمایندگان آیت الله کاشانی برای برون رفت از این وضعیت در جلسه ای گرد هم آمده و به توافق می رسند که فدائیان اسلام خطر را به جان خریده و با اعدام انقلابی رزم آرا (نخست وزیر وقت و مخالف اصلی نهضت) راه را هموار کرده و در مقابل، چنانچه افراد جبهه ملی به قدرت رسیدند، اولاً قدرت دربار را از بین ببرند و ثانیاً دستورات اسلام را به اجرا گذارند.

 فدائیان اسلام با اعدام انقلابی رزم آرا، بزرگترین سد مقابل نهضت را برداشته و با این عمل آنچنان رعبی بر اریکه قدرت انداختند که چند روز بعد، طرح ملی شدن صنعت نفت که ماهها به حالت مسکوت در آمده بود، با رأی قاطع 100درصدی نمایندگانی که قبلاً طرح را به بایگانی فرستاده بودند، به تصویب رسید.

 چند روز بعد نیز هنگامی که شاه، حسین اعلاء را به نخست وزیری انتخاب کرد، باز این نامه تهدید آمیز شهید نواب صفوی بود که او را وادار به استعفا کرد و فضا را به سمتی پیش برد که هیچ شخصیت دیگری جرأت تکیه بر این مسند را نداشت و در این موقعیت بود که مجلس توانست رأی به نخست وزیری مصدق دهد.

 با توجه به مباحث بیان شده قابل تأمل است که چرا دکتر مصدق هنگامی که به قدرت رسید دفعتاً همه تعهدات خود را به فراموشی سپرد و نه تنها به اجرای دستورات اسلام نپرداخت بلکه بر عکس، به کلی نقش فدائیان اسلام را که منجر به قدرت رسیدن وی شده بودند، نادیده گرفت و علاوه بر آن، در یک اقدام کاملاً حیرت انگیز دستور به دستگیری اعضاء این گروه به بهانه، قصد مراقبت از جانشان! را کرد؟

 6. تمامی تحلیلگران تاریخ، در بیان دلایل شکست نهضت، اختلاف آیت الله کاشانی و دکتر مصدق را در زمره مهمترین دلایل بیان می کنند. چه کسانی این اختلافات را پدید آورده و به آن دامن زدند؟ نقش روزنامه های دولتی که توسط همفکران دکتر مصدق اداره می شد، چه بود؟ هتک حرمت ها و حمله به منزل آیت الله کاشانی توسط چه گروههایی برنامه ریزی شده بود؟ گروههای فشاری که آیت الله کاشانی را مجبور به ترک مجلس کردند، از کجا خط دهی می شدند؟ و...

 7. چرا پس از آنکه دکتر مصدق با مخالفت شاه در واگذاری پست وزارت دفاع روبرو شد، بدون هیچ هماهنگی و مشورتی با نیروهای دیگر ناگهان مسئولیت را ترک کرد؟ آیا احتمال از دست رفتن کل دستاوردهای نهضت را نمی داد؟ سوال مهمتر: چرا هنگامی که آیت الله کاشانی فرمان جهاد صادر کرد و خود در رأس آنها کفن پوش به میدان آمد و مصدق را به قدرت بازگرداند، به جای مجازات عوامل کشتار، با مسامحه با آنها برخورد شد و حیرت انگیزتر آنکه مصدق سرپرستی وزارت دفاع را نیز به سرلشکر وثوق الدوله (فرمانده نظامیان، در سرکوب قیام 30 تیر) واگذار کرد؟

 8. درحالیکه طبق قانون اساسی در صورت انحلال مجلس، اختیار قانونی عزل نخست وزیری به شاه واگذار می شود، مصدق با چه توجیهی این اشتباه بزرگ را مرتکب شد و با یک انتخابات صوری (که آیت الله کاشانی آن را تحریم کرده و علاوه برآن فضا به نحوی شکل داده شده بود که کسی جرأت مخالفت با عدم انحلال را نداشت) مجلس را منحل و دست شاه را برای برکناری خود بازگذاشت؟ فقط به استناد اینکه نمایندگان مردم (همانهایی که رأی به نخست وزیری وی داده بودند) با برخی اقدامات وی مخالفت کرده اند؟ آیا دکتر مصدق گمان می کرد که حال که به مسند نخست وزیری تکیه زده، همگان باید از او تبعیت کنند؟ آیا مدعیان جامعه چند صدایی این اقدام را یک عمل دموکراتیک می دانند یا اقدامی خودسرانه و تمامیت خواهانه که به قصد تسلط کامل بر قدرت انجام شد؟

 9. آن هنگام که دکتر مصدق علاوه بر پست نخست وزیری، وزارت دفاع و سرپرستی نیروهای نظامی را نیز بر عهده داشت، بهترین موقعیت بود که با حمایت های مردمی کار را یکسره و طعم شیرین پیروزی نهایی را به کام مردم بچشاند و پایه های یک حکومت کاملاً مردمی را پی ریزی کند اما به گفته خود او، وی به دلیل قسمی که درهنگام نخست وزیری در حمایت از شاه و حفظ حاکمیت خورده بود، از این اقدام خودداری می کرد.

 این در حالیست که بنا بر شواهد تاریخی و طبق تقریرات وی، ایشان اساساً رابطه ای با مذهب نداشته و قسم وی نیز براساس یک روال قانونی سمبلیک بوده است. با این حال و با فرض تقید مصدق به قسم نخست وزیری، او می توانست با اجازه کسب از مرجع تقلید زمان، با هدف آزادی مردم قسم خود را بشکند اما متأسفانه مصدق نتیجه اشتباهِ قانون گرایی بیش از حد و سستی اقدام خود را در روز 28 مرداد سال 32 بر جسد نهضت به نظاره نشست.

 10. چرا در روز مه آلود 27 مرداد که فضا کاملاً مشکوک به نظر می رسید، مصدق نامه آیت الله کاشانی مبنی بر احتمال کودتا و آمادگی ایشان برای یاری دولت را نادیده گرفت و خود نیز اقدامی پیشگیرانه انجام نداد؟

 11. نحوه انتصابات دکتر مصدق در وزارت دفاع چگونه بود و چرا باید ارتشی که اختیار آن تحت کنترل او می بود، بر علیه دولت کودتا کند؟ درخوشبینانه ترین حالت مجبوریم که آن را به پای اشتباهات وی بنهیم.

 12. در مسیر چند ساله نهضت، افراد زیادی از گروههای مختلف امید خود را به نهضت و شخص دکتر مصدق از دست داده و به مخالفان وی تبدیل شدند. در میان این جمع می توان به برخی همفکران مصدق که از اعضاء برجسته جبهه ملی نیز بودند، اشاره کرد. دکتر بقایی و یا دکتر حسین مکی که درکتاب تاریخ خود، مصدق را چهره نفوذی امریکا معرفی کرد، از این قبیلند. عملکرد مصدق، چگونه منجر به اینگونه برداشتها از سوی همفکرانش شد؟

 13. پس از کودتای ننگین 28 مرداد، مصدق محاکمه و به زادگاهش تبعید شد اما از آن پس، هیچ فعالیت خاصی انجام نداد و حتی در کشتار هولناک 15 خرداد 42 را نیز که تمامی اقشار و گروهها به محکومیت آن پرداختند، حتی با صدور یک بیانیه ساده در حمایت از قیام مردمی همراهی نکرد. موضع وی در قبال نهضت جدید چه بود؟

 14. بسیاری از افرادی که بعداً خیانت آنها به اثبات رسید، از حامیان مصدق بوده و الگوی خود را دکتر مصدق معرفی می کردند. افرادی چون ابوالحسن بنی صدر و یا شخصیتی همچون شاپور بختیار که شخصاً از دست دکتر مصدق نامه تأسیس جبهه ملی دوم را گرفته بود و همواره درتمامی مصاحبه های وی قاب بزرگی از تصویر مصدق را در پشت سرش به نظاره می رفتی.

 آیا این افراد لیاقت شاگردی دکتر مصدق را داشتند و آیا مصدق در حمایت از این افراد، اشتباه نکرده است؟ خسرانهایی که ملت به اعتبار او در اعتماد به این افراد متحمل شد را، چه کسی پاسخگوست؟

 15. نگاهی گذرا به موضع گیری های برخی افراد که مردم نسبت به صداقت آنها اطمینان دارند، بار دیگر انسان را پیرامون شخصیت دکتر مصدق به فکر فرو می برد:

 ضرباتی که امام خمینی (ره) از آن به عنوان سیلی یاد می‌کنند:

 «ما چقدر سیلی از این ملیت خوردیم، من نمی‌خواهم بگویم که در زمان ملیت، در زمان آن کسی که این همه از آن تعریف می‌کنند، چه سیلی به ما زد آن آدم» (حسن آیت)‌

 شهید مدرس (ره) در خصوص مصدق می‌گوید: «سیاست، علمی است مانند علوم دیگر و هر مرد سیاسی باید آنرا طی کند و یکی بعد از دیگری آن مدارج را بپیماید. پایه و کلاس اول سیاست، عوام‌فریبی است و من با نبوغ و دهایی که در آقای مصدق السلطنه سراغ دارم یقین دارم که ایشان همیشه در کلاس‌ اول سیاستمداری خواهد ماند و به کلاس دوم هر گز ارتقا پیدا نخواهد کرد. عمر من کفاف نمی‌دهد ولی مردم ایران و شما نمایندگان ملت بیست سال بعد از این خواهید دید که این مصدق‌السلطنه در همان کلاس اول باقی است و آنروز تصدیق خواهید کرد که سید حسن مدرس در شناختن مصدق السلطنه اشتباه نکرده است». (مجتبی سلطانی)

 علت این موضع گیری ها در قبال مصدق چیست؟ آیا می توان این اشخاص را نیز متهم به ناآگاهی و یا کینه توزی کرد؟ یا آنکه بهتر است چشم گشوده بر واقعیات و فارغ از تعصبات، درکنار تعریف و تمجیدهای فراوان، به نقاط ضعف افراد نیز توجه شود. این البته در مقام انکار تلاشای دکتر مصدق نیست و ارج نهادن به مبارزان راه آزادی لازم است اما این نوشتار، کنکاشی در بیان برخی از اشتباهات مصدق  به منظور رصد صحیح تر و یافتن جایگاه مناسب ارزشی در میان دیگر بزرگان است؛ بزرگانی که هرچند در این راه جان خود را تقدیم کردند اما بنا به دلایلی مبغوض برخی تاریخ نگاران و رسانه ها واقع شده و گویا تمامی صفات نیک فقط و فقط منحصر در یک شخص می باشد.

حمله سفیر اسرائیل به احمدی‌نژاد

 

به گزارش تابناک و رادیو فردا، سفیر اسراییل سخنان محمود احمدی‌نژاد رییس‌جمهوری اسلامی ایران علیه اسراییل را سخنان شخصی خواند که به گفته وی «عقل خود را از دست داده» و یادآور تبلیغات آلمان نازی است.

سفیر اسراییل در سازمان ملل متحد در دیدار خود با دبیر کل این سازمان افزود: «جامعه جهانی باید این تهدیدات را که نه تنها علیه اسراییل، بلکه متوجه جهان است، جدی بگیرد.»

بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل متحد، نیز سخنان محمود احمدی‌نژاد علیه اسراییل را نامطلوب خواند و گفت: «برازنده رییس یک دولت نیست که چنین زبانی را برضد یک کشور عضو این سازمان به کار برد.»

به گزارش تابناک محمود احمدی‌نژاد روز چهارشنبه بار دیگر با حملات لفظی شدیدی به اسراییل، این کشور را «جرثومه فساد» خوانده بود.

دبیر کل سازمان ملل این سخنان را پس از دیدار با دن گلیرمن، سفیر اسراییل در سازمان ملل، بیان کرد.

 

شکایت ایران از اسراییل

در همین حال، جمهوری اسلامی ایران از سازمان ملل متحد خواست، اسراییل را به خاطر تهدید نظامی علیه برنامه هسته‌ای ایران، محکوم کند.

محمد خزایی، سفیر جمهوری اسلامی ایران، روز چهارشنبه با تسلیم نامه‌ای به شورای امنیت سازمان ملل از اسراییل شکایت کرد.

در این نامه به سخنان ۱۴ ژانویه اهود المرت، نخست وزیر اسراییل، اشاره شده که گفته بود: تمام گزینه ها برای بازداشتن ایران از دستیابی به تسلیحات اتمی باز است.

با وجود این، دن گیلرمن نامه جمهوری اسلامی به سازمان ملل را « انزجار آور و خطرناک» توصیف کرد.

آیت الله نوری همدانی: سروش از سلمان رشدی بدتر است

 

آیت الله نوری همدانی با اشاره به اینکه اگر اقدام سروش از روی غرض باشد، مسلمانان باید به تکلیف خود عمل کنند، درباره رابطه خود با او گفت: قبل از انقلاب هنگامی که برای کاری به لندن رفتم، شنیدم که فردی به نام حاج فرج در جمع دانشجویان مقیم لندن برای انقلاب فعالیت می‌کند و پس از انقلاب نیز هنگامی که به عنوان نماینده امام خمینی به اروپا رفتم که وی به عنوان مترجم من بود و متاسفم که این عاقبت به شری و عاقبت به خیری انسان را به کجا می‌رساند؟!

روز قبل از انتخابات مرکز خبر حوزه علمیه در خبری کوتاه از انتقاد صریح و تند آیت الله نوری همدانی نسبت به اظهارات سروش خبری منتشر کرد اما از متن کامل سخنان این مرجع تقلید سخنی به میان نیاورد. خبرنگار برنا پس از پیگیری‌هایی با در نظرگرفتن مصلحت زمان انتخابات مجلس و همچنین اعلام نتایج آراء، متن این خبر را بدین شرح منتشر می کند.

 

آیت الله حسین نوری همدانی، از مراجع عظام تقلید که در مراسم پانزدهمین سالگرد تاسیس کانون‌های فرهنگی هنری مساجد کشور سخن می‌گفت، با اشاره به مصاحبه توهین‌آمیز عبدالکریم سروش با یک شبکه بیگانه در مورد قرآن، اظهار داشت: چگونه می‌توان موضوع نبوت را با قریحه شاعری توجیه کرد در حالی که شعرا مطلبی را که آموخته‌اند در قالب الفاظ به نظم در می‌آورند اما پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم که به شهادت تاریخ فردی امی بوده است چگونه می‌تواند این قرآن را که خود، همگان را به تحدی دعوت می‌کند، خلق کند.

این مرجع تقلید افزود: این آقا می‌گوید که قرآن کلام پیامبر است و کلام خدا نیست در صورتی که قرآن می فرماید:"ماینطق عن الهوی" یعنی هیچ حرفی را از روی هوا و هوس نمی‌زند و یا در جای دیگر می‌فرماید: "نزل احسن الحدیث" و یا "نقص علیک احسن القصص" و این نشان‌دهنده آنست که حتی عبارات و کلمات قرآن برای خداست و پیامبر فقط واسطه‌ای است در رساندن وحی.

وی با تاکید بر امی بودن پیامبر اعظم صلی‌الله علیه و آله و سلم خاطرنشان می‌کند: امی بودن یعنی بی‌سواد بودن؛ این موضوع برای ما یک نقص است چرا که بی‌سوادی ما مساوی با جهل است اما بی‌سوادی پیامبر برابر با جهل نیست چون او معلم زمینی نداشته است و معلم یگانه او خود خداوند است پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم چراغی است که او را "الله نورالسموات و الارض" روشن کرده است.

آیت الله نوری همدانی شعر را همراه با اشتباهات فراوان و مبالغات و تخیلات شاعرانه که بعضاً زیبا هستند، توصیف کرد و با ذکر نمونه‌های انحرافی از شاعران بزرگی همچون نظامی، سعدی، حافظ، فردوسی و مولوی تصریح کرد: پیامبر حقایقی را در قرآن بیان می‌کند که با این انحرافات و مبالغات و تخیلات مغایر است و خود خداوند می‌فرماید که ما به پیامبر شعر نیاموختیم؛ "و ما علمنا الشعر"...

آیت الله نوری همدانی خاطرنشان کرد: من ناچارم عرض کنم که اگر این سخنان از روی غرض بیان شده، مسلمانان باید به تکلیف خود عمل کنند چرا که این فرد با این سخنان ریشه قرآن و اسلام را هدف گرفته است. مطالب سروش از سلمان رشدی بدتر است، جریان سلمان رشدی در سب‌النبی منحصر می‌شد.

این مرجع تقلید دومین موضوع قابل بحث در مصاحبه این فرد را خطا پذیر دانستن پیامبر رحمت صلی‌الله علیه و آْله و سلم دانست و با انتقاد شدید از شیوه بیان سروش، اظهار داشت: این سوال مصاحبه‌کننده پس از آن که قرآن در حد یک بشر پایین آورده می‌شود خطاپذیری پیامبر خاتم را مورد پرسش قرار می‌دهد که سروش هم در پاسخ می‌گوید: بله! پیامبر هم خطا دارد! ولی خطای او در عبارات و کارهای مربوط به صفات خداوند و قیامت نیست.

جبهه‌متحد از سایر اصولگرایان که به دور دوم راه یافته‌اند حمایت م

جبهه‌متحد از سایر اصولگرایان که به دور دوم راه یافته‌اند حمایت می‌کند

علی اصغر زارعی گفت: در حوزه‌هایی که جبهه متحد اصولگرایان کاندیدا ندارد از دیگر اصولگرایانی که به مرحله دوم راه یافته‌اند حمایت می‌کنیم.

علی‌اصغر زارعی عضو هیأت اجرایی جبهه متحد اصولگرایان با تاکید بر اینکه در حوزه‌هایی که کاندیداها به دور دوم راه یافته‌اند جبهه متحد نامزد دارد، گفت: جبهه متحد اصولگرایان در حوزه‌هایی که انتخابات به دور دوم کشیده‌ است از نامزدهای اصولگرا حمایت می‌کند.

وی تصریح کرد: در حوزه‌هایی که نامزدهای جبهه متحد به مرحله دوم راه نیافته و دوستان دیگر اصولگرا به این مرحله راه‌یافته‌اند جبهه متحد از آنها حمایت خواهند کرد.

عضو هیأت اجرایی جبهه متحد اصولگرایان تاکید کرد: امیدواریم مردم با انتخاب مجدد خود چرخه انتخابات مجلس هشتم را با اکثریتی اصولگرا کامل کنند.

زارعی تصریح کرد: جبهه متحد در حال حاضر برنامه‌ای تنظیم کرده‌اند و با نامزدهای اصولگرایی که به مرحله دوم راه‌ یافته‌اند ارتباط خود را برقرار کرده تا در مرحله دوم با تمام توان وارد عرصه رقابت شوند.

وی تاکید کرد: انگیزه شرکت در مرحله دوم در انتخابات پایین است و کم‌توجهی اصولگرایان در این مرحله می‌تواند آسیب‌زا باشد.

خنده‌دار ترین جک سال 1386 !

 

دبیر ستاد شکست‌خورده ائتلاف فراگیر گفت: مجلس هشتم مجلسی خواهد بود که منتقدان دولت در آن اکثریت خواهند داشت! البته این منتقدان اصولگرا با هم‌اند و اگر دولت به برخی از سیاست‌های مورد انتقاد برخی اصولگرایان ادامه دهد، اکثریت مجلس هشتم با آن مخالف خواهد بود!

امیرعلی امیری طی سخنانی در نشست با خبرنگاران با بیان این‌که نتیجه این انتخابات به مفهوم پیروزی دولت نیست! خاطرنشان کرد: مجلسی مطلوب ائتلاف فراگیر بود که بعد نظارتی آن تقویت شود و دولت را در تصمیم‌گیری‌های درست و پرهیز دادن از تصمیمات شتاب‌زده و به عبارتی در خدمتگزاری صحیح یاری کند!!!

وی با اشاره به پیروزی لیست جبهه متحد در تهران گفت: در لیست جبهه متحد هم این طور نیست که تمام افراد به طور کامل طرفدار دولت باشند. در لیست آن‌ها هم منتقدین دولت وجود دارند و حتی ما از حضور برخی از این چهره‌ها در لیست جبهه متحد تعجب کردیم!!!

دبیر ستاد شکست‌خورده ائتلاف فراگیر در پاسخ به سوالی درباره حمایت از قالیباف در این ائتلاف گفت: ما در ائتلاف خود اعلام کردیم که جزو حامیان رضایی، قالیباف و لاریجانی هستیم و افرادی که در لیست خود معرفی کرده بودیم، افرادی بودند که دارای مشی اصولگرایی و در عین حال منتقد دولت بودند و قالیباف و لاریجانی نیز نمی‌توانند حوزه انتقادی خود به دولت را پنهان کنند!‍

وی در پاسخ به سوالی مبنی بر ادامه راه ائتلاف شکست‌خورده گفت: تداوم این ائتلاف به تصمیم احزابی که این ائتلاف را تشکیل داده‌اند بستگی دارد و اگر آنها تصمیم بگیرند، این ائتلاف در انتخابات ریاست‌جمهوری هم تشکیل خواهد شد.

وی درباره کاندیدای ائتلاف فراگیر برای ریاست مجلس گفت: کاندیدای ما برای ریاست مجلس آقای لاریجانی است و همچنین ما همچنان که در مجلس هفتم با حضور آقای باهنر به عنوان نایب رئیس مجلس مخالف بودیم در مجلس هشتم نیز با این امر مخالفت خواهیم کرد