اگر مقصود از ناکامی در انتخابات را ناتوانی از کسب اکثریت کرسیها بدانیم، انتخابات مجلس هشتم را میتوان پنجمین ناکامی انتخاباتی اصلاحطلبان در ادامه روندی دانست که از انتخابات دوره دوم شورای شهر آغاز شده و تاکنون بداقبالیهای پیاپی را برای آنان به همراه داشته است. هرچند چهرههای مطرح اصلاحطلب مدعیند این باخت در رقابت با مجریان و نظاران انتخابات صورت گرفته که به رد صلاحیت گسترده آنان پرداخته و از ورود جدی آنان به عرصه رقابت جلوگیری کردهاند. اما این ادعا تا چه اندازه به واقعیت نزدیک است و به دیگر سخن، آیا تنها دلیل ناکامی اصلاحطلبان در انتخابات همین بوده است؟
در ادامه تلاش میکنیم پس از تحلیل میزان توفیق اصلاحطلبان در این انتخابات با نگاهی به عملکرد گروهها و چهرهها، به واکاوی حضور این طیف بپردازیم.
1ـ میزان توفیق
هرچند برخی چهرههای و گروهها و نامزدهای اصلاحطلب با اشاره به آمارها در برخی صندوقها و مناطق مدعی جابهجا شدن آرا در تهران هستند، آمار اعلامشده نشان میدهد بالاترین رتبه کسبشده از سوی آنان، رتبه 29 است . با این حال آنان از شهرهای دیگر حدود 50 نماینده وارد مجلس کردهاند و احتمال میرود این رقم در مرحله دوم دست کم به حدود 60 تن نیز برسد. با احتساب امکان جذب برخی نمایندگان مستقل، میتوان پیشبینی کرد که فراکسیون اقلیت اصلاحطلبان در مجلس هشتم دست کم از نظر کمی و تعداد نماینده قویتر از قبل شده و تقریبا مشابه فراکسیون مجمع حزبالله در مجلس پنجم خواهد شد.
اما در آرای تهران نیز حتی در صورت تایید کامل نتایج اعلامشده، اصلاحطلبان شکست موفقتری! داشتهاند؛ به گونهای که با ثابت ماندن نسبی شرکتکنندگان آرای مجید انصاری از 170 هزار دور پیش، به 350 هزار افزایش یافته و دوبرابر شده است. این در حالی است که آرای مهدی کروبی، رتبه اول اصلاحطلبان در انتخابات مجلس هفتم با یک شکاف جدی با «زینب کدخدا» نفر آخر لیست آبادگران در تهران (350 هزار) حدود 200 هزار بود و این به معنای دوبرابر شدن آرای اصلاحطلبان در تهران به رغم ناکامی در کسب آراست. حال آنکه اصولگرایان از نفر اول گرفته تا نفر آخر، تقریبا همان میزان رأی مجلس هفتم را به خود اختصاص دادهاند.
با این وصف میتوان گفت، اصلاحطلبان در قیاس با مجلس هفتم یک گام کوتاه به جلو برداشتهاند، هرچند به نظر میرسد این گام در مقایسه با شرایط جامعه و انتظار آنان، به هیچ روی قابل قبول نیست و تعبیر ناکامی بیشتر برازنده آن است.
2ـ از انتخابات مجلس هفتم تا انتخابات مجلس هشتم
بررسی کلی نشان میدهد که میزان مشارکت مردم در انتخابات دو مجلس هفتم و هشتم تفاوت چندانی با هم نداشتهاند و از سوی دیگر میزان تأیید صلاحیت نامزدهای اصلاحطلب در این دو انتخابات نیز تقریبا یکسان بوده است. با این حال، انتخابات مجلس هفتم زمانی برگزار شد که اصلاحطلبان دولت و قدرت را در اختیار داشتند و با این حال به دلیل ناکارآمدیهای خود و نارضایتیهای موجود در جامعه و نیز پیامدهای منفی برخی اقدامات چون تحصن نمایندگانی درمجلس ششم، در دوره افول محبوبیت به سر میبردند.
اما انتخابات مجلس هشتم در شرایطی برگزار میشد که اصلاحطلبان علاوه بر دارا بودن محبوبیت ناشی از حاشیهنشینی و نبودن در قدرت، ناکارآمدیها و ضعفهای دولت نهم را علنا مهمترین برگ برنده خود میدانستند و از همین رو دچار این توهم بودند که هر جا علم خاتمی بلند شود، مردم بیدرنگ زیر آن سینه خواهند زد و نامزد اصلاحطلبان را به بهارستان خواهند فرستاد.
بیستوچهارم اسفند، اما نشان داد که این، صرفا یک توهم بود و حتی در ایرانی که به اعتقاد برخی، خاتمی و احمدینژادش با نگاه نه به ناطقنوری و هاشمی رفسنجانی رئیسجمهور میشوند، هم نمیتوان با این نوع نگاه نفیی مجلس را به دست آورد.
3 ـ مشکل اصلاحطلبان چه بود؟
درست است که اصلاحطلبان از مشکل تأیید صلاحیت بسیاری از نامزدهای اصلی خود رنج میبردند و این قطعا یک دلیل جدی ناکامی آنهاست، اما رد صلاحیت، پدیدهای غیر قابل پیشبینی نبود که اصلاحطلبان در این دور از انتخابات بار اول با آن مواجه شوند.
به باور بسیاری از اصلاحطلبان، آنان در رقابت نابرابری شرکت جستند که بر خلاف رقیب درباره تأیید یا عدم تأیید صلاحیت نامزدها، زمان تبلیغات و برخی امکانات، تا لحظه آخر در سردرگمی قرار داشند، اما آیا این امر قابل پیشبینی نبود؟ آیا اصلاحطلبان نمیتوانستند با چند برنامه مشخص برای حالتهای مختلف، نتیجه بهتری را برای خود رقم زنند؟
به نظر میرسد در صورتی که در هفتههای پایانی منتهی به انتخابات، نقشآفرینی چهرههای عملگرایی چون حسین مرعشی نبود، این توفیقات حداقلی نیز نصیب اردوگاه اصلاحطلبان نمیشد. چرا که در این انتخابات خاتمی، رهبر اصلاحطلبان جرأت ریسک کردن و باخت احتمالی را نداشت و عارف، سرلیست کشوری آنان حتی جرأت برد و قرار گرفتن در رأس یک طیف اقلیت را نداشت. از همین رو در اولین زمان ممکن از حضور در این رقابت گریخت و ضربه مهلکی به هممسلکان سیاسی خود زد. طبیعی بود در شرایطی که خاتمی و عارف از هزینه کردن خود پرهیز کردند، گروههای مردمی طرفدارشان هم آنان را تنها گذارند و چندان پای صندوقهای رأی حاضر نشوند.
به نظر میرسد با توجه به آرای 560 تا 400 هزار راهیافتگان تهران در مرحله اول، در صورتی که اصلاحطلبان با اندکی مدیریت بهتر میتوانستند آرای 300 هزارتایی خود را به حدود 450 هزار نزدیک کنند، سرنوشت انتخابات تهران متفاوت بود.
4ـ نقش کروبی و حزب اعتماد ملی
مهدی کروبی و حزب متبوعش البته از پدیدههای انتخابات مجلس هشتم بودند. او از ماهها قبل، نه تنها از وحدت با اصلاحطلبان خودداری کرد، بلکه به نوعی به تخریب رقبای اصلاحطلبش پرداخت و رسانههای رسمی به ویژه صداوسیما هم از خداخواسته و با آب و تاب به انعکاس گسترده این مواضع کروبی پرداختند.
کروبی برای متهم نشدن به شکست وحدت، لیست دیگری را نیز تشکیل داد. هرچند میزان توفیق یاران او نشان داد که عدم همگرایی این طیف، چندان تأثیری در ناکامی ائتلاف اصلاحطلبان نداشت.
رئیس حزب «اعتماد ملی» هرچند به جایگاه خود درمیان اصلاحطلبان لطمات جدی وارد کرد، اما به نظر میرسد تا اندازهای در تحقق این هدف که «اعتماد» گروهی از اصولگرایان حاکم را برای شرکت در انتخابات ریاستجمهوری آتی جلب کند، موفق عمل کرده است. البته به شرط آنکه آن حضور نیز همچون این انتخابات، بلندآواز و میانتهی باشد و تهدید جدی به شمار نرود.
5ـ نقش هاشمی رفسنجانی و یارانش
اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس خبرگان و پدر معنوی طیف کارگزاران و اعتدال و توسعه، در این انتخابات نه همانند خاتمی عمل کرد و نه چون کروبی، بلکه به دلیل غیبت برخی از نیروهایش، سکوت را ترجیح داد. وی همچنین پس از نهیب آیتالله خامنهای به اصلاحطلبان تندرو، به کلی از همگرایی با اصلاحطلبان نیز خودداری نمود و صرفا با لحنی آرام و رایزنیهای بیسروصدا، تلاش کرد از دامنه رد صلاحیتها بکاهد.
به نظر میرسد برداشت هاشمی این بوده که اکنون زمان و فرصت مهیا نیست تا نیروهای نزدیک به او بتوانند با حضور جدی به پیروزی قابل قبولی دست یابند، اما او برای انتخابات ریاستجمهوری آینده چه رؤیایی در سر دارد؟