حامیان مردمی اصولگرایان

حامیان مردمی جبهه ی متحد اصولگرایان

حامیان مردمی اصولگرایان

حامیان مردمی جبهه ی متحد اصولگرایان

زندگینامه رئیس جمهور

دکتر محمود احمدی نژاد در سال 1335 هجری شمسی در روستای ارادان از شهرستان گرمسار، چشم به جهان گشود و از یک سالگی به همراه خانواده در تهران اقامت گزید. وی دوران تحصیلات ابتدایی ، راهنمایی و متوسطه خود را در این شهر گذراند و در سال 1354 با کسب رتبه 132 کنکور سراسری گزینش دانشجو، تحصیلات عالی خود را در رشته مهندسی عمران دانشگاه علم و صنعت آغاز کرد و در سال 1365 در مقطع کارشناسی ارشد همان دانشگاه پذیرفته شد و در سال 1368 به عضویت هیات علمی دانشکده عمران دانشگاه علم و صنعت در آمد و در سال 1376موفق به دریافت مدرک تحصیلی دکترای مهندسی و برنامه ریزی حمل و نقل از دانشگاه علم و صنعت گردید . ایشان به زبان انگلیسی آشنایی دارند و طی سال های تدریس در این دانشگاه و تدوین مقالات و پژوهش های متعدد علمی ، راهنمایی ده ها پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترای تخصصی در زمینه های مختلف مهندسی عمران ، راه و حمل و نقل و مدیریت ساخت را بر عهده داشته است.

دکتر احمدی نژاد پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در کسوت دانشجو و با شرکت در مجالس مذهبی و سیاسی وارد فضای سیاسی جامعه شد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی با توجه به حضور در دانشگاه از پایه گذاران انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علم و صنعت ایران بود و در دوران جنگ تحمیلی به عنوان داوطلب بسیجی در قسمت های متعدد جبهه به ویژه مهندسی رزمی به خدمت پرداخت و این مهم را تا پایان دوران دفاع مقدس ادامه داد. دکتر احمدی نژاد متاهل و دارای سه فرزند- دو پسر و یک دختر – می‌باشد.

مهمترین مشاغل دکتر احمدی نژاد:

•  فرماندار ماکو
•  فرماندار خوی
•  مشاور استاندار کردستان
•  مشاور فرهنگی وزیر فرهنگ و آموزش عالی در سال 1372
•  استاندار استان اردبیل در سال های 1372 تا 1376
•  عضو هیات علمی دانشکده عمران دانشگاه علم و صنعت از سال 1368 تا کنون
•  شهردار تهران از سال 1382 تا 1384
•  ایشان در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران در سوم تیرماه 1384، از سوی ملت ایران به عنوان رییس جمهوری اسلامی ایران برگزیده شد.

دکتر احمدی نژاد علاوه بر تدریس ، راهنمایی دانشجویان و پرداختن به امور اجرایی، در زمینه‌های ذیل نیز فعالیت داشته است:

•  روزنامه نگاری و نگارش مقالات متعدد سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی
•  مدیر مسوول روزنامه همشهری و راه اندازی همشهری محله در 22 منطقه تهران، همشهری مسافر، همشهری دیپلماتیک، همشهری جوان، همشهری ماه و ضمیمه اندیشه، ضمیمه دانشجو و ...
•  موسس و عضو انجمن تونل ایران
•  عضو انجمن مهندسین عمران ایران
•  عضو اولین شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علم و صنعت ایران
•  عضو اولین شورای مرکزی اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان دانشگاه ها و موسسات آموزش و عالی کشور

عزیز دل

 

 

 

 

وهابی افغانی: نوروز حرام است!

یک افغانی وهابی برپایی آداب و رسوم ویژه نوروز در کشورهای فارسی زبان را حرام اعلام و مغایر احکام اسلام دانست.

 به گزارش رجانیوز، روزنامه "اراده" چاپ کابل با درج مقاله ای تحت عنوان "جشنواره نوروز از دیدگاه تاریخ و شریعت اسلام" به نقل از "مولوی قاری پوهنمل عبد الاحد حکیمی" رئیس انجمن دانش اسلامی کابل، ادعا کرد: پهن کردن سفره هفت سین، خوردن هفت میوه (از آداب و رسوم ویژه مردم افغانستان در نوروز)، تبریک گفتن سال نو، رفتن به زیارتگاهها، دادن هدیه نوروزی به زوج های جوان و حاضر بودن اعضای خانواده ها در منزل در شب نوروز حرام و کفر است.

 این روزنامه، عید نوروز را ویژه ایرانی ها دانست و افزود: نوروز از بزرگترین اعیاد ملی و قومی ایرانی ها است که براساس داستان های شاهنامه، جمشید پسر " طهمورث " جشن باستانی نوروز را بنا نهاد.

 به نوشته این روزنامه، در سال 471 هجری شمسی، عمرخیام و شماری از منجمان دیگر به دستور جلال الدین ملک شاه سلجوقی تقویم "جلالی" را تدوین کردند و اول فروردین را "نوروز" نام نهادند.

 روزنامه اراده با ادعای اینکه اکثر دانشمندان اسلامی، نوروز را روز "زرتشتی ها" و "مجوسی ها" خوانده اند، اضافه کرده است: این روزنامه با بیان اینکه اسلام، مسلمانان را از مشارکت و همانندی با اعیاد کافران و مشرکان منع کرده است، نوشت: مسلمانان در هرسال دو عید اسلامی دارند و روز جمعه نیز برای آنان عید است.

 این ادعا در حالی مطرح می شود که در اسلام تأکید فراوانی بر صله رحم شده و در باب نوروز نیز برخی روایات حاکی از تأیید این سنت ایرانی و صبغه الهی بخشیدن به آن است

تهدید به واکنش در مقابل ترور شهید مغنیه در چند روز آینده

  تهدید به واکنش در مقابل ترور شهید مغنیه در چند روز آینده

  سید حسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله در مراسم چهلم شهید عماد مغنیه رژیم صهیونیستی را تهدید به واکنش به ترور شهید مغنیه ظرف چند روز آینده کرد و گفت: «انتقام خون عماد مغنیه به طور حتم گرفته خواهد شد».

 به گزارش رجانیوز، دبیرکل حزب الله که در مراسم تشییع شهید عماد مغنیه اسرائیل را به جنگ باز تهدید کرده بود، در مراسم گرامیداشت چهلمین روز این مبارز لبنانی، ضمن برشمردن مراحل 3 گانه مقاومت هوشیارانه، تأکید کرد اسرائیل به زودی متوجه خواهد شد که چه حماقتی مرتکب شده است که فرمانده ای در سطح عماد مغنیه را ترور کرده است. وی در هنگام بیان این مطلب به بیان تئوری قصاص و آیات آن در قرآن نیز اشاره کرد.

سید حسن نصرالله در این سخنرانی که از طریق ویدئو کنفرانس در جمع شمار زیادی از اعضاء جنبش حزب الله و مردم لبنان در حسینیه سیدالشهدا(ع) ضاحیه در جنوب بیروت ایراد می کرد، 2 نظرسنجی را که در آنها اکثریت مردم لبنان، محو رژیم صهیونیستی را امکانپذیر دانسته بودند، نیز مورد تأکید قرار داد.

 متن کامل سخنرانی دبیرکل حزب‌الله به نقل از پرس.تی.وی دفتر بیروت، به شرح زیر است:

 «بار دیگر در مناسبتی در ارتباط با حاج عماد مغنیه دور یکدیگر جمع شده‌ایم. او ما را به دور یکدیگر جمع کرده و خواهد کرد. در چهلمین روز با وی وداع نمی‌کنیم؛ بلکه حضور قدرتمند او را بیش از هر زمان دیگری احساس می‌کنیم. او همیشه با عقل، هوش، مدرسه، اراده، عزم، برنامه‌ریزی، رهبری، اخلاق والا، برادری، بندگی خدا و پیشرو بودن در حمل پرچم؛ در درون ما حاضر خواهد بود.

 چهل روز گذشت و ما در خانواده او مانند دیگر خانواده‌های شهدا چیزی جز صبر ندیدیم. در برادران او جز تصمیم و عزم بیشتر در پیشروی در راه او و فعالیت برای موفقیت و تحقق اهداف او چیزی ندیدیم. در امت خود به جز حضوری قدرتمند در وجدان‌شان چیز دیگری ندیدیم. در دشمن خود نیز جز نگرانی و ترس از روح و خون و انتقام و راه و وعده او ندیدیم. بله ... شهدای بزرگ اینگونه هستند. انتقام‌گیران بزرگ و فرماندهان بزرگ اینگونه خواهند بود.

 برادران و خواهران

 امروز در حالی مراسم چهلمین روز شهادت عماد مغنیه را برگزار می‌کنیم که با روزهای عید برای مسلمانان و مسیحیان مصادف است. من از طرف همه شما این اعیاد بزرگ را به مسلمانان و مسیحیان تبریک می‌گویم. این اعیاد به دو شخصیت عظیم باز می‌گردند. عیسی روح‌الله (ع) و محمد بن عبدالله (ص) پیامبر اعظم خدا. این دو شخصیت عظیم هر کدام از یک نفر به یک امت چند میلیاردی تبدیل شدند. ما به مثابه مسلمانان و مسیحیان به خصوص در این عصر، بیش از هر چیز دیگری نیاز به آموزه‌های این پیامبران بزرگ داریم. این شخصیت‌های الهی نمایانگر بالاترین درجه نعمت خدا به بشریت هستند. ما باید سیره و آموزه‌های آنها را الگو قرار دهیم. هنگامی که از آنها سخن می‌گوییم، از ایمان و اعتماد به خدا و کار و فداکاری و ثبات و خدمت به مردم و پیگرد دزدان قدس و کعبه سخن می‌گوییم. هنگامی که از آنها سخن میگوییم از رهبرانی الهی سخن می‌گوییم. اگر با عقل و قلب خود به آنها گوش دهیم، می‌توانیم با تمامی چالش‌های دنیا و خطرات زندگی مقابله کنیم.

 پیش از ورود به بحث مقاومت و شهید آن عماد مغنیه، در مورد دستاوردهای این شخصیت‌های الهی سخن می گویم.

 پیش از این برخی نقاشان و نویسندگان به مسیح (ع) و مادرش مریم (س) به بهانه آزادی بیان تعرض کردند. قبل از آن نیز رسول اسلام محمد (ص) مورد بی‌احترامی و اهانت و هتک حرمت قرار گرفت. قرآن او نیز به همین بهانه مورد تعرض قرار گرفت. این وقایع باید از طرف تمامی ادیان بشری مورد اعتراض قرار گیرد.

 ایمان به رسول خدا یک موضوع عقیدتی و شخصی است؛ ولی اهانت به او موضوع دیگری است که هیچ ارتباطی به آزادی بیان ندارد.

 به اروپا نگاه کنید. در گذشته در فرانسه یک شخصیت در وزارتی فرانسوی به دلیل نوشتن مقاله‌ای که در آن گفته بود سربازان اسراییلی به بچه‌های فلسطینی شلیک می‌کنند از کار خود اخراج شد. این آزادی بیان نیست، اما اگر به پیامبر یک میلیارد و چهارصد میلیون مسلمان توهین شود می‌گویند این آزادی بیان است و برخی وزرای اروپایی آن را توجیه می‌کنند.

 چرا وقتی یک موضوع به اسراییل مربوط می‌شود همه امور ممنوع از بین می‌رود. هنگامی که یک فیلسوف بزرگ مثل روژه گارودی موضوع هولوکاست را بررسی می‌کند او را محاکمه می‌کنند با اینکه او پژوهشی علمی ارائه کرده بود؛ اما اهانت به پیامبر اسلام امری قابل قبول است!

 این موضوع باید از طرف تمامی دنیا مورد اعتراض قرار گیرد. باید بدانیم که گروه‌های صهیونیستی و آمریکایی وجود دارند که می‌خواهند درگیری بزرگی میان جهان اسلام و مسیحیت به خصوص با اروپا برانگیزند. باید دقت نظر داشته باشیم و بدانیم چه کسی پشت این تحرکات قرار دارد. نباید در نبردی وارد شویم که آنها می‌خواهند و در نهایت اسراییل و دولت آمریکا از آن بهره ببرند. باید صدای اعتراض بالا باشد. با این حال این اعتراض باید با حکمت و درایت همراه باشد. باید به اروپایی‌ها در مورد تله‌ای پیش پای آنها قرار داده شده آگاهی دهیم.

 برادران و خواهران

 هنگامی که به مقاومت و شهادت عماد مغنیه باز می‌گردیم، یک موضوع اساسی وجود دارد که امروز قصد دارم بر آن تکیه کنم.

 اسراییلی‌ها امروز بیش از هر روز دیگری در مورد نبرد آگاهانه سخن می‌گویند. آنها می‌گویند که نبردی آگاهانه با ملت‌های منطقه دارند. آنها صحیح می‌گویند. با این حال آنها در این نبرد هشیارانه با منطق و علم و استدلال سخن نمی‌گویند؛ بلکه به زبان قتل، جنایت و ویرانی و ترور و گرسنگی دادن و محاصره سخن می‌گویند.

 می‌گویند ما غزه را محاصره کرده چرا که قصد داریم به فلسطینی‌ها بگوییم که شلیک موشک‌ها برایشان گران تمام می‌شود. اسراییلی‌ها قصد دارند این آگاهی فلسطینی را از بین برده و نشان دهند که اینها افکاری اشتباه است.

 آنها از قتل برای فهماندن، ترور برای آموزش دادن، محاصره برای هشیاری سخن می‌گویند. اینها برای اسراییلی‌ها ادوات نبرد هشیارانه است.

 در کنار آنها، قدرت‌های رسانه‌ای در سطح جهان حتی در جهان عرب نیز وجود دارد که از طرف صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها مورد نفوذ قرار گرفته است. این رسانه‌ها تمامی رفتارهای اسراییل را توجیه می‌کنند. اگر این آگاهی از بین برود، نتیجه این خواهد بود که ما تسلیم شده و شکست می‌خوریم. آنها از طریق این نبرد خونین قصد دارند بگویند که ما ضعیف و عاجز هستیم. می‌خواهند به ما بگویند که هیچ امیدی برای پیروزی نداریم و باید ناامید شده و سقوط کنیم.

 می‌گویند تمام جهان از شما شانه خالی کرده‌اند، جهان هیچ سخنی در مورد شما هنگامی که در غزه و قانا کشته می‌شوید نمی‌گوید. به همین دلیل شما و مقاومت شما هیچ آینده‌ای ندارد چرا که اسراییل یک واقعیت ابدی است که قدرت مواجهه با آن وجود نداشته و هر مقاومت و مواجهه‌ای با اسراییل محکوم به شکست است.

 پس از آن متاسفانه برخی از افراد ضعیف به جای اینکه به ناتوانی خود در مقاومت اعتراف کنند، واقعیت را تغییر می‌دهند و می‌گویند مقاومت یک گزینه غیر منطقی و عقلانی است.

 پیرمردی اگر با اشغالگر مبارزه کند، مبارزه او را فرهنگ مرگ می‌خوانند. در نظر آنها فرهنگ زندگی، همراهی با دشمنی خونریز و تبدیل آن به یک همسایه می‌شود که باید بدانیم چطور با آن تعامل کرده و زندگی کنیم.

 قلم‌های شکست‌‌خورده یا مزدور از بدی‌های تردید در راه و مسیر است. برخی از انتقام‌گیران و جهادگران و مقاومان سابق (اگر مقاوم بوده باشند) هنگامی که از مواضع خود بازگردند بسیار بدتر هستند. بیایید و از روح شکست خورده خود سخن بگویید ولی این روح به هیچ وجه روح ملت لبنان و امت ما نیست.

 بله ...ما نیز از ابتدا نبرد هشیارانه‌ای با صهیونیست ها داشتیم. هشیاری در امت و هشیاری نزد دشمن. ما در این نبرد هشیارانه تنها در موقعیت دفاع و واکنش نبودیم بلکه کنش و حمله نیز داشتیم.

 امروز فرزندان شما و مقاومت شما و عماد مغنیه در لبنان و فلسطین، هشیاری جدیدی را نزد اسراییلی‌‌ها ایجاد کرده‌اند. من می‌توانیم بگویم مقاومت در مواجهه با صهیونیست‌ها در این منطقه و لبنان و فلسطین دستاوردهای بسیار بزرگی داشته است.

 به گذشته باز می‌گردیم.

 سال 1982 و پس از آن را به خاطر می‌آورید؟ (هنگامی که از مقاومت سخن می‌گویم منظورم تمامی مقاومان است. مقصود من از مقاومت تنها یک حزب یا جنبش یا جریان خاص نیست. این حق را برای همه مقاومت‌گران شرافتند صرفنظر از وابستگی‌های عقایدی و نظری آنها قائل هستیم. عدم نام بردن از احزاب یا شخصیت های خاص ناشی از تجاهل فداکاری‌های آنها نیست. باید کتابی در لبنان بدون وابستگی حزبی در مورد مقاومت نوشته شود تا مانند اکنون اسیر بحث‌های جاری نشویم که آیا فلانی یا فلانی مقاوم بودند یا دزد؟ از روزی می‌ترسم که مقاومان تبدیل به راهزن شده و راهزنان تبدیل به مقاومان شوند)

 نبرد هشیارانه سه مرحله داشت:

 1982: در آن زمان سوال این بود که آیا اصلا می‌توان با اسراییلی‌ها مبارزه کرده و در برابر آنها مقاومت کرد. در آن سال‌ها این موضوع مطرح بود که صرف نبرد با اسراییلی‌ها جنون‌آمیز است. جنبش‌های مقاومت در لبنان از 1982 تا 2000 این هشیاری را به دست آوردند. بله یک ملت رها شده از طرف جهان می‌تواند مبارزه کرده و مقاومت کند و تفنگ حمل کرده و دشمن را وادار به اعلام سه روز عزای عمومی کند. این هشیاری نزد ما و صهیونیست‌ها ایجاد شد.

 در مرحله بعد گفتند که مقاومت می‌تواند مقاومتی لبنانی بوده و جوانان لبنانی تفنگ حمل کنند ولی آیا می‌توانید ارتشی شکست‌ناپذیر را شکست دهید؟ امکان ندارد. این ارتشی است که ارتش‌های عربی را شکست داده و از طرف تمامی جهان حمایت می‌‌شود. تلاش داشتند تا هشیاری ما را خدشه‌دار کنند. طبیعی است که پیروزی‌های نمایشی اسراییل و شکست‌های نمایشی اعراب (مثلا در 1976 که اصلا اسم آن را جنگ نمی‌توان گذاشت) را مثال زدند. پس از آن از امکانات اسراییلی گفته و تلاش کردند تا دشمن را بزرگ جلوه داده و در قدرت‌ ما تردید ایجاد کنند. این نبرد را نیز ما در سال 2000 با پیروزی خود خاتمه دادیم. در 25 ماه می 2000 پیروزی میدانی و استراتژیکی به دست آمد که همان خروج ارتش اسراییل از جنوب لبنان بود. ولی این موضوع یک پیروزی فرهنگی و ذهنی بود که جوابی برای آن از 1982 وجود نداشت. در بنت جبیل در 25 ماه می 2000 ثابت شد که این ارتش شکست خورده و این واقعه امکان‌پذیر است.

 در سال 2000 مقاومت تصویر واقعی یک افسر و سرباز اسراییلی‌ را نشان داد، که دستاوردی بسیار مهم بود و تاثیری عمیق بر منطقه و فلسطین داشت.

 پس از سال 2000 سوال تغییر کرد. دیگر جهان عرب نمی‌پرسید آیا می‌توان با ارتش اسراییل مبارزه کرد یا خیر. این سوال نیز دیگر مطرح نبود که آیا می‌توان با ارتش اشغالگر اسراییل مقابله کرده و آن را شکست داد. پس از آن فقط یک سوال وجود داشت.

 آیا امکان محو این کیان صهیونیستی وجود دارد یا خیر؟

 پیش از سال 2000 این موضوع امری محال بود. پس از انتفاضه اول و دوم و مقاومت لبنان این سوال یک نوع خرافات و جنون بود. به همین دلیل بسیاری از طرح‌های ملی و عربی و انقلابی تغییر کرده و گفتند که بیایید واقع‌بین باشیم. می‌گفتند آنچه در 1976 به ما دادند برای ما کافی است.

 با این حال پس از سال 2000 این سوال مطرح شد. من می‌گویم در 2006 پاسخ جدید و قدرتمندی به این سوال داده شد؛ چرا که در جنگ 2006 ارتشی در سرزمین ما نبود که با آن مقابله شود؛ بلکه مقاومت مشغول نبرد با ارتشی جنگی و مهاجم بود که آن را شکست داده و چهره واقعی ارتش و رهبران سیاسی اسراییل را نشان داد.

 تصویر اسراییل برای خودش روشن شد. ملتی که تحمل بمباران و مهاجرت و آوارگی را ندارد مجبور به تحمل 33 آوارگی و بمباران روز شد؛ در حالیکه لبنانی و فلسطینی شصت سال است آواره بوده ولی اسراییلی‌ها 33 روز را نتوانستند تحمل کنند و جنگ با شکست اسراییل خاتمه یافت. چهره جبهه داخلی نیز بدین ترتیب روشن شد. امکان پاسخ دادن به سوالی جدید فراهم شد.

 آیا امکان محو اسراییل وجود دارد؟ پاسخ این است که بله ... امکان دارد.

 پس از شهادت حاج عماد مغنیه از همین‌ نقطه من در مورد این امکان به عنوان یک سنت و سرنوشت الهی و حتمی یاد کردم و سلسله‌ای از عوامل را شمردم که به این نتیجه ختم می‌شد.

 برخی گفتند که من خارج از فرهنگ و تمدن سخن می‌گویم. در هر حال برخی مراکز علمی نظرسنجی کردند و این نظرسنجی در جراید منتشر شد. برخی سوالات پس از شهادت حاج عماد مطرح شد. من قصد دارم در مورد دو سوال و دو جواب سخن بگویم.

 

سوال اول: آیا فعالیت برای واژگون کردن نظام صهیونیستی را تائید می‌کنید؟

این سوال با سوال در مورد تمایل برای این واژگونی فرق دارد. این سوال بیانگر تمایل برای فعالیت در راستای واژگونی کیان صهیونیستی است.

 این سوال در لبنانی مطرح شد که دچار دو دستگی بوده و از جنگ خارج شده ولی پاسخ مردم به این سوال از همه طوائف این بود:

 سنی‌ها: 3/90 درصد موافق هستند که این نتیجه بیانگر تاریخ واقعی سنی‌ها در لبنان است.

 مسیحیان: 4/77 درصد با این فعالیت موافقند.

 درزی‌ها: 66 درصد موافقند. این درحالیست که برخی می‌گویند اسراییل دشمن نیست و سوریه دشمن است [کنایه از ولید جنبلاط].

 شیعیان که بیشترین میزان قربانی را در جنگ دادند 3/94 درصد موافق این فعالیت هستند.

 آیا این باور جدید به دور از واقعیت بزرگ شهادت عماد مغنیه است؟

 سوال دوم نظرسنجی که حتی پنجاه درصد موافق نیز برای آن قابل قبول است می‌گوید:

 آیا معتقدید که کیان صهیونیستی در راه سقوط قرار گرفته است؟

 55 درصد از لبنانی‌ها معتقدند که کیان صهیونیستی در راه سقوط است و این نتیجه ممتازی است.

 آنها سعی کردند با ترور عماد مغنیه ما را ناامید کرده و بگویند که ما ضعیف و شکست‌پذیر هستیم. آنها تلاش کردند تا هشیاری ما را از بین ببرند، ولی ما شاگرد مدرسه امام خمینی هستیم که می‌گفت ما را بکشید ولی بدانید که ملت ما آگاه‌تر می‌شود.

 برادران و خواهران

 اسراییل رو به سمت ضعف و توهم و شکست بیشتر در حرکت است. در هفته‌های گذشته جنگی خونین در غزه جریان داشت. برخی صهیونیست‌ها آن را هولوکاست غزه خواندند در حالی که جهان و اعراب در سکوتی عجیب بودند، ولی آیا اولمرت و باراک و اشکنازی از جنگ 2006 عبرت گرفتند که حال میخواهند طرح خود را در غزه پیاده کنند؟!

 از نکات عبرت‌انگیز جنگ لبنان که در وینوگراد و همه جا ذکر شد، این بود که اولمرت موضوع را خیلی بزرگ جلوه داده و از اهدافی سخن گفت که امکان تحقق آن وجود نداشت.

 آیا عبرت گرفتند؟ نگاهی به غزه بکنید. آنها رفته و غزه را محاصره کردند. غزه‌ای اصلا مدتهاست زیر محاصره و بمباران است. هنگامی که رفته و غزه را محاصره کردند هیچ درسی نگرفتند.

 اولمرت هدف از عملیات در غزه را دو موضوع اعلام کرد: اولا توقف بدون قید و شرط شلیک موشک‌های فلسطینی به شهرک‌های یهودی‌نشین و ثانیا واژگون کردن دولت حماس.

 دو هدف آنها این بود که به شکل رسمی اعلام شد. اسراییلی‌ها عملیات خود را شرع کردند که مانند لبنان بیشتر قربانیان آن از شهروندان عادی بودند. در جنگ با لبنان نیز تصور می‌کردند که مردم علیه مقاومت تظاهرات می‌کنند تا مقاومت شکست بخورد. پس از آن در غزه نیز فکر کردند که مردم تظاهرات کرده تا دولت حماس سقوط کند. برعکس ... مردم علیه اسراییل تظاهرات کرده و دنیا در تنگنا قرار گرفت.

 شلیک موشک‌ها نیز ادامه یافت. فلسطینی‌ها هیچ وسیله‌ای برای حمایت از خود به جز این موشک‌ها ندارند. اگر گزینه‌های دیگری داشتند اشکالی نداشت ولی گزینه دیگری وجود ندارد.

 اسراییل می‌گوید شلیک موشک‌ها را قطع کنید و فلسطین می‌گوید که شما باید قتل مردم فلسطین را متوقف کنید. این موشک‌ها تنها راه حمایت از خانواده و خانه یک فلسطینی است و درخواست توقف شلیک آن منطقی نیست.

 در نهایت عملیات خاتمه یافت و هیچ کدام از این اهداف محقق نشد. شهدا بر خاک افتادند و خانه‌ها خراب شدند. رهبران فلسطینی از پیروزی سخن گفتند و این ادعا صحیح بود ولی برخی دیگر این پیروزی را مثل پیروزی لبنان، خوار شمردند؛ چرا که تحمل پیروزی را ندارند. با این حال چنین اظهاراتی نمی‌تواند واقعیت‌ها تغییر دهد.

قصد دارم بگویم که اسراییلی برعکس تصور ما هیچ درسی از گذشته نمی‌گیرد و به همین دلیل جرات عملیات زمینی در غزه را ندارد؛ چرا که با اندکی خسارت عقب‌نشینی می‌کند. این واقعیت ارتش اسراییل است.

 ارتش اسراییلی که از برادران فلسطینی ما ترسید، همان ارتشی است که ما را با این همه تفاوت در امکانات با فلسطینی‌ها، تهدید به عملیات نظامی و زمینی در جنوب لبنان می‌کند.

 من به برادران فلسطینی می‌گویم شما نسلی هستید که شاهد پیروزی نهایی و تغییر چهره منطقه و تحقق آرزوی ملت‌های منطقه هستید.

 اما صهیونیست‌‌های اسراییلی ... من به شما می‌گویم پس از شهادت حاج عماد همانطور که در تشییع و مراسم هفتم او گفتم ... شما وحشت‌زده و نگران هستید. نه تنها در سرزمین‌های اشغالی بلکه در تمامی جهان دچار ترس شده‌اید.

 اجازه دهید بترسند و مزه ترس و نگرانی را بچشند که این ترس را همیشه به ما تحمیل کرده‌اند.

 برخی نگرانی‌ها در لبنان ایجاد شد. برخی تلاش دارند ترس و نگرانی را زیاد جلوه دهند. برخی که بر احتمال چنین جنگی تکیه کرده‌اند طبیعی است که مردم را دچار احساس نگرانی کنند. هنگامی که ناوهای آمریکا به آب‌های منطقه‌ای لبنانی می‌رسند و برخی بدون خجالت از آن استقبال می‌کنند و رایس می‌گوید که این ناوها برای دفاع از منافع ما و هم‌پیبمانان ما است، طبیعی است که مردم احساس نگرانی کنند.

 هنگامی که برخی شب و روز جنگ امریکا علیه ایران یا اسراییل علیه سوریه را تبلیغ کنند، همه جو منطقه جو نگرانی می‌شود. ولی برخی تلاش دارند بگویند که خیلی از مردم مشغول فرار از منطقه هستند. این موضوع حقیقت ندارد و تنها بخشی از جنگ روانی علیه شما مردم مقاوم است.

 موضوع جنگ امری ساده نیست. من اینجا نمی‌خواهم این موضوع را تحلیل کنم ولی می‌گویم که آمریکا یا اسراییل به این سادگی دست به جنگی علیه سوریه و ایران و لبنان نخواهند زد.

 پیش از جنگ سال 2006 با بعد از آن فرق دارد. تجربه غزه نیز این منطق را قوی‌تر می‌کند.

 امروز به کسانی که در مورد جنگ داد سخن می‌دهند، می‌گویم که من هیج احتمالی را دور از انتظار نمی‌دانم؛ ولی جنگ تفریح نیست و تصمیم برای شروع آن را رهبران اسراییلی به آسانی نمی‌توانند بگیرند چرا که در لبنان نیروی مقاومت و اراده و فرهنگ و خون شهدای مقاومت و ملت مقاوم وجود دارد؛ ملتی که هشتاد و پنج درصد آنها به شکل کلی و از همه طوائف، فعالیت برای واژگون کردن کیان صهیونیستی را تائید می‌کند. این ملت لبنان است. این بدان مفهوم نیست که ما جبهه جنوب را باز می‌کنیم. کسی نمی‌گوید واژگونی این کیان مسئولیتی لبنانی است؛ ولی این یک فکر و فرهنگ و بیداری است.

 بنا بر این، اسراییل باید بداند که خون ما در خیابان‌ها به هدر ریخته نمی‌شود. آنکه خون شهید ما را ریخته باید مجازات شده و طعم آن را بچشد چرا که ما ملتی هستیم که ایمان داریم «فی القصاص حیاة یا اولی الالباب»

 آنها قصاص می‌شوند و این ما هستیم که زمان و مکان و چگونگی و وسیله آن را انتخاب می‌کنیم.

برادران و خواهران

 روح حاج عماد امروز قوی‌ترین حضور در مقاومت را داشته و برکات این حضور بیش از پیش در میان افراد و عزم آنها رخ نموده است.

 مابه کار و فعالیت خود برای اهدافی که او برای آنها زحمت کشیده و در راه آنها شهید شد ادامه می‌دهیم.

 اسرا و آزادی آنها مهم است. با اینکه حاج عماد شهید شد ما مذاکرات را متوقف نکردیم و ادامه می‌دهیم چرا که ما قصد داریم یکی از آرزوهای شهید عماد مغنیه را برآورده کرده و برادران اسیر خود را در میان اقوام و خویشان آنها ببینیم.

 ما تمامی قدرت‌های دفاعی خود را در کنار ارتش لبنان و کسانی که به استقلال واقعی معتقدند، تقویت می‌کنیم تا از خاک خود دفاع کنیم.

 اسراییلی‌ها در چند روز آینده کشف خواهند کرد که چه حماقتی مرتکب شدند که فرمانده‌ای در سطح عماد مغنیه را ترور کردند.

 در مورد وضعیت داخلی باید بگویم که ما همه نگاه‌هایمان بدون توجه به دستاوردهای آن، به سمت کنفرانس سران عرب است.

 برخی سعی دارند ترس و نگرانی از شرایط پس از کنفرانس را در میان مردم ایجاد کنند. قبل و بعد از کنفرانس دمشق فرقی ندارد. ما به حل و فصل سیاسی معتقدیم و از هر تلاش سیاسی برای خروج لبنان از بحران حمایت می‌کنیم. به همین دلیل برخی اجازه ندارند که با اظهارات خاص خود سخنان رهبران اپوزیسون را زیر سوال ببرند.

 آنچه که اپوزیسیون می‌خواهد خیر لبنان است و بسیاری از عقب‌نشینی‌ها را تاکنون از خود نشان داده است.

این موضوع غم‌انگیز است که برخی از اعراب و غربی‌ها خواسته‌های اپوزیسیون را غیرمنطقی می‌دانند. بیشترین چیزی که ما می‌خواهیم قانون انتخابات عادلانه و مشارکتی واقعی است. اگر این معقول نیست پس چه چیزی معقول است؟ خروج و مهاجرت ما؟ ما این کشور را ترک نکرده و به دست آمریکایی‌ها نخواهیم داد.

 درها برای هر گونه ابتکارعملی پس از کنفرانس سران عرب باز خواهد ماند. امیدواریم در این کنفرانس راه‌هایی برای حل مشکل لبنان ایجاد شود.

 در این زمینه همچنین خواسته‌های برخی رهبران اپوزیسیون و تلاش‌ها برای ایجاد سیستمی یکپارچه متشکل از نیروهای اپوزیسیون مورد حمایت ما در حزب‌الله است. در مرحله آینده اپوزسیون نیاز به جمع کردن صفوف خود در چارچوبی ملی و گسترده دارد تا بتواند با چالش های آینده مقابله کند.

 برادران و خواهران

 یادبود عماد مغنیه امروز و هیچگاه فراموش نشده و خاتمه نمی‌یابد. عماد مغنیه در شهادت خود همانطور که در زندگی و جهاد و مبارزه خود بود اکنون نیز خواهد بود و ما مسیر او را ادامه خواهیم داد.

 در مقاومت عماد مغنیه چیزی جز پیروزی و سرهای بلند و افراشته نخواهید دید».

افاضات جدید همسر رضا خاتمی

افاضات جدید همسر رضا خاتمی:
دولت با مردم ارتباط ندارد!

 

 زهرا اشراقی همسر رضا خاتمی و نوه دختری امام راحل(ره) که بارها از سوی بیت امام به دلیل اظهارات عجیبش از مصاحبه با رسانه‌ها منع شده است، بار دیگر در مصاحبه با یک سایت اینترنتی اسپانیایی زبان، افاضات جالبی مطرح کرد.

 به گزارش رجانیوز، این مصاحبه توسط امید معماریان (از وبلاگ نویسان فراری) ترتیب داده شده است. معماریان نحوه آشنایی خود با اشراقی را در خلال این گزارش از مصاحبه توضیح داده است: در یک روز آفتابی در سال 2004، اشراقی امید معماریان، روزنامه‌نگار، را به دفتر خود برای بحث درباره یک وبلاگ که در حال طراحی آن بود، دعوت کرد. در آن زمان، وبلاگ پدیده‌ای جدید در ایران بود و دولت آن را به عنوان شیوه‌ای برای رسیدن به جوانان مطالعه می‌کرد. تقریباً 70 درصد از ساکنان ایران کمتر از 29 سال دارند. در آن روزها، وبلاگی که محمد ابطحی، معاون رئیس‌جمهوری سابق ایران مدیریت می کرد، محبوبیت زیادی بدست آورده بود و بسیاری از جمله اشراقی می‌خواستند، در این مسیر قرار گیرند. اشرف بروجردی در آن زمان مشاور معاون وزیر کشور بود. شوهر اشراقی، محمد رضا خاتمی، نایب رئیس مجلس بود و محمد خاتمی که در آن زمان رئیس‌جمهوری بود. در نتیجه جناح میانه‌رو انقلاب بر کشور حکومت می‌کرد.

 وی در ادامه می نویسد: خانواده اشراقی معمولاً به وی پیشنهاد می‌کنند که از مصاحبه با مطبوعات پرهیز کند. وی آخرین بار در آوریل 2003 با خبرنگار نیویورک تایمز مصاحبه کرد. وی آن زمان گفت احساس می‌کند که گرفتار پیشینه خانوادگی خود است و از پوشیدن چادر که برای زنان مسلمان شیعی اجباری است، نفرت دارد.

 این وبلاگ نویس فراری در حالی که به بی‌توجهی زهرا اشراقی به توصیه بیت امام(ره) مبنی بر خودداری از مصاحبه با رسانه‌ها و خودسری او اشاره می‌کند، در ادامه دو ادعای از اساس دروغ را نیز مطرح می‌نماید.

 معماریان، آخرین مصاحبه اشراقی را مربوط به سال 2003 با نیویورک تایمز می‌داند. این در حالیست که اشراقی تنها ظرف ماه اخیر مصاحبه های متعددی با رسانه های بیگانه مانند روزنامه امریکایی فیلادلفیا اینکوایرر، روزنامه ایتالیایی ایل ریفورمیستا، آسیاتایمز و... داشته است.

 این وبلاگ نویس فراری، همچنین با وجود آنکه سالها در تهران زندگی کرده و با قوانین شرعی و عرفی ایران بیگانه نیست، هم‌جهت با رسانه‌های غربی در ارائه تصویری مخوف از ایران و شیعیان ادعا می‌کند: پوشیدن چادر برای زنان مسلمان شیعی اجباری است.

 همسر رضا خاتمی در این مصاحبه می‌گوید: دولت دچار خیالات شده است. فکر می‌کند می‌تواند هر که را بخواهد، حذف کند. فکر می‌کند، یکسان‌سازی عقاید و محدود کردن گزینه‌های رأی دهندگان به وی برای رویارویی با تهدیدهای خارجی کمک خواهد کرد.

 ای.پی.اس در ادامه با استفاده از لقب "نوه آیت‌الله خمینی" برای همسر رضا خاتمی به نقل از وی ادامه می دهد: احمدی نژاد بخاطر خیالاتش در حال از دست دادن حمایت کسانی است که به وی رأی دادند. او تصور می‌کند که از عالم دیگر پیام دریافت می‌کند و تصور می‌کند که مردم کاملاً از محافظه‌کاران حمایت می‌کنند و هر عقیده آنها را قدر می‌دانند. اشراقی در عوض فکر می‌کند که کابینه دیگر از همان حمایتی که در انتخابات 2005 برخوردار بود، بهره نمی‌برد.

 این عضو منع شده از مصاحبه توسط بیت امام(ره)، در بخش دیگری از این گفتگو ضمن حمله به سیاست خارجی دولت، مقاومت در موضوع هسته‌ای، برنامه‌های اقتصادی و...، برای ثابت کردن آنچه که شکست داخلی دولت تلقی می‌کند، مثالهای جالبی می آورد و در حالیکه ارتباط دولت نهم با مردم در طول تاریخ حکومتهای ایران بی نظیر است، با اشاره به کمبود گاز در زمستان گذشته، می‌افزاید: با یک برف کم(!)، کشور متوقف شد. دولت برای اینکه درک کند، مردم نیازمند چه چیزی هستند، با آنها ارتباط ندارد!

 همسر رضا خاتمی در ادامه درددل با سایت اسپانیایی زبان ادعا می‌کند تورم بر همه مردم تأثیر گذاشته است. بسیاری فکر می‌کنند که ما به طبقه مرفه تعلق داریم اما حتی برای ما نیز شدید است. بسیاری از کارگران را می‌شناسم و حتی بسیاری از خویشاوندان و دوستان را که به احمدی‌نژاد رأی دادند اما اکنون پشیمانند و می‌گویند که وضع آنها خیلی بدتر شده است.

 

لازم بذکر است است دلیل اصلی منع زهرا اشراقی از مصاحبه با رسانه‌ها توسط بیت امام(ره)، اظهارات جنجالی وی درباره حجاب در گفتگو با نیویورک تایمز در سال 2003 بود. نیویورک تایمز در آن مصاحبه در حالیکه تصویری بدون چادر از او منتشر کرد، با بیان اینکه "اگر بخواهیم در جمهوری اسلامی ایران به کسی گواهی صلاحیت بدهیم، مدال طلا نصیب زهرا اشراقی می‌شود که نوه آیت الله خمینی و همسر برادر رئیس جمهوری ایران است و شوهرش محمد رضا خاتمی، رئیس فراکسیون اصلاح گرایان در مجلس است"، ادامه داد: در جامعه ای که زنان قدرت خود را از مردان‌شان اخذ می‌کنند، خانم اشراقی باید از پایگاه مهمی برخوردار باشد. با این حال این زن ۳۹ ساله که مادر دو فرزند و کارمند دولت است و در آپارتمان لوکس و پرتجملی زندگی می‌کند، خود را در دام وضع خانوادگی‌اش اسیر می‌یابد و از سر کردن چادر نفرت دارد. او می‌گوید: متاسفانه چادر را به زور به زنان تحمیل کرده اند. چه در مکان‌های دولتی، چه در مدرسه دخترم. چادر یک لباس سنتی ایرانی بود اما به سمبل انقلاب تبدیل شد و حالا مردم برای آن حرمتی قائل نیستند. من فقط به خاطر وضعیت خانوادگی‌ام چادر سر می‌کنم.

 این روزنامه امریکایی در ادامه با ذوق‌زدگی افزوده بود: در جایی که آیت‌الله خمینی چادر را پرچم انقلاب خوانده است، این حرفها بوی طغیان می‌دهد. خانم اشراقی باید به عنوان عضو خانواده آیت‌الله خمینی نماد انقلاب و جمهوری اسلامی آن باشد و هیچ چیز جز چادری که سراسر بدن از فرق سر تا نوک پا را بپوشاند، نمی تواند سمبل این انقلاب باشد. وی در پاسخ به اینکه اگر در خیابان چادر از سر بردارد چه می‌شود، می‌گوید: مگر می‌خواهید حکم قتلم صادر شود؟

 گفتنی است همسر رضا خاتمی در حالی از انتساب به بیت محترم امام ابراز نارضایتی و احساس محدودیت می کند که بیشترین سوءاستفاده و بهره برداری‌ها توسط برخی اعضاء خانواده همسر وی به بهانه این انتساب صورت گرفته است و این رفتارها و عدم رعایت توصیه اکید بیت امام راحل مبنی بر خودداری از بیان اظهارات ساختارشکنانه در گفتگو با رسانه‌ها همچنان با بی‌اعتنایی او همراه است.

 برخی معتقدند این اظهارات در واقع بازتاب دیدگاههای رضا خاتمی، همسر زهرا اشراقی است که به دلیل انتساب وی به امام راحل، امکان سوءاستفاده بیشتر رسانه‌های بیگانه را فراهم می‌کند و با علم به این واقعیت، اخیراً بر حجم این مصاحبه‌ها افزوده شده است. مهمترین نکته‌ای که در این مصاحبه‌ها توسط رسانه‌های بیگانه مورد توجه قرار می‌گیرد، مخالفت اعضاء خانواده بنیانگذار حکومت ایران با مشی فعلی جمهوری اسلامی و القاء رویگردانی این اعضا از حکومت است تا در اثر این القائات، رویگردانی مردم از انقلاب به طریق اولی توجیه شود.