حامیان مردمی اصولگرایان

حامیان مردمی جبهه ی متحد اصولگرایان

حامیان مردمی اصولگرایان

حامیان مردمی جبهه ی متحد اصولگرایان

اللهم احفظ لنا قاعدنا الامام الخامنه ای

بسم الله الرحمن الرحیم  

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر و جعلنا من اشیائه و اعوانه و انصاره و شیعته  والمستشهدین بین یدیه

 

                                          

خدایا تا ظهور دولت یار          عزیز ما خامنه ای نگه دار

پروردگارا بر مولایمان و آقایمان امام عصر (عج) درود و رحمت بفرست و ولی امرمان ، رهبر و مقتدایمان را در پناه ایشان محفوظ بدار و خدمتگزار این ملت ، رئیس جمهور عزیزمان را نصرت عنایت فرما 

منبع:     http://khanehekmat.blogfa.com/

اردن با هلند قطع رابطه کرد

نخست وزیر اردن اعلام کرد روابط خود را با دولت هلند به نشانه اعتراض علیه فیلم ضد اسلامی منتشر شده از سوی این کشور قطع کرده است.

نخست وزیر اردن و هیاتی از دولتمردان این کشور در یک نامه با 53 امضا از سوی دولتمردان خواستار قطع روابط خود با دولت هلند شدند و این نامه را به سفیر هلند در این کشور عرضه کردند. این نامه روابط دیپلماتیک بین اردن و هلند را تحریم کرده است.

در این نامه آمده است: این فیلم به پیامبر اسلام توهین می‌کند و احساسات همه مسلمانان را خدشه دار می‌سازد. این توهین‌ها هیچ چیزی از حقیقت را به همراه ندارد و نسخه اصلی آموزه‌های دینی ما نیست.

 در این نامه می‌خوانیم: ایستگاه‌های رادیویی و وب‌سایت‌هایی که درباره این فیلم مصاحبه‌هایی از ویلدرز پخش کردند به ایجاد فضایی برای تحریم هلند کمک کرده‌اند.

شکوفایی ونوآوری

 نوروزکه عیدروح وجان پروری است     فصل هنر و بـهار خود باوری است

خورشـید در آن پـیام نـوروزی خواند     این سال شکوفایی ونوآوری است

 

منبع:http://faghathezbolah.blogfa.com

زنگ خطر تبلیغ فرقه‌ها در صداوسیما

صدا وسیما به عنوان مهمترین وتاثیر گذارترین رسانه باید از مهندسی فرهنگی ویژه ای بر خوردار باشد.

 شیوه های مختلف تهاجم فرهنگی دشمن وتلاش جهت استحاله تشیع، زنگ خطری است که باید همه متولیان فرهنگی کشور بویژه صدا وسیما در جهت مقابله با آن هوشیاربوده وضمن شناخت آسیب های وارده در جهت مقابله با آن وتقویت مبانی فکری نسل جوان کوشش نمایند.

 یکی از شیوه های تهاجم که در دهه گذشته علیه انقلاب اسلامی رنگ ولعاب بیشتری گرفته مساله ترویج فرقه گرایی وایجاد انحراف در آموزه های تشیع است.

 در این بین صدا وسیما به عنوان رسانه ملی از این آسیب نیز در امان نبوده وهر روز بر آسیب های آن در این مساله افزوده می شود.

 ترویج عرفانهای منفی اعم ازفرقه های صوفیه وتبلیغ  عقاید آنها وشبه عرفانهای نوظهور که عمدتا سکولار هستند، از جمله اهداف دشمن است.

 شاید بتوان یکی از مهمترین روشها برای مقابله با اسلام انقلابی را صوفی گری نامید.

 استفان شوارتز (نویسنده وتحلیلگر غربی) فاش می کند، بر اساس طرحی محرمانه که در پنتاگون (وزارت دفاع امریکا) بررسی شده است، یکی از هفت هدف دنیای غرب برای موفق شدن در دنیای اسلام، کمک به بازگشت تصوف به این جوامع است که به عنوان جایگزین و رقیبی برای اسلام رادیکال به شمار می رود.
برنارد لوییس هم در کنفرانسی که در بنیاد نیکسون برگزار شد، به دولت بوش پیشنهاد کرد برای ارتقای سطح گفتگو بین آمریکا و دنیای اسلام با شیخ محمود هشام کعبانی رهبر بزرگ ترین گروه صوفیه به مذاکره بنشیند.

 نویسنده آنگاه خصوصیت صوفیه را بررسی کرده و می افزاید: ایران به عنوان یکی از کانون های مهم صوفیه در جهان اسلام است.

 وی خاطر نشان می کند بیشتر آثار صوفیه به زبان فارسی است . شوارتز می نویسد: پلورالیسم و میانه روی تصوف چه بسا نقش تعیین کننده ای در دوره گذار جهان اسلام داشته است.

 مستر همفر، جاسوس انگلیس در کشورهای اسلامی، در خاطرات خود برنامه دولت انگلستان را در مورد مقابله با  اسلام (اسلام بیدار ودشمن ستیز) اینگونه بیان می کند:

 «گسترش همه جانبه خانقاه های دراویش، تکثیر و انتشار رساله ها و کتاب هایی که مردم عوام را به روی گرداندن از دنیا و مافیها وگوشه گیری سوق می دهد».

 مساله صلح کل بودن تصوف که در آن صوفی کاری به سایرین ندارد وهمه را حق می داند (پلورالیسم) همان چیزی است که غرب در قرن اخیر سعی در ترویج آن در بین امت اسلامی داشته است.

 بیداری انقلابی جهان اسلام که مرهون انقلاب امام خمینی رحمت الله علیه است، زنگ خطری برای دشمنان اسلام بوده وباعث تزلزل پایه های لیبرال دموکراسی غرب شده است.

 در دهه گذشته با تساهل وتسامح برخی مسئولین، فرقه های صوفیه مجدداً فعال شده و برخی از آنها توانستند خانقاه های خود را در ایران تکثیر نموده و به جذب جوانان انقلابی ایران بپردازند.

 متاسفانه صدا وسیما در مقابل این جریانات انحرافی نه تنها کار مثبتی انجام نداده بلکه بعضاً خود مبلغ این جریانات شده است.

 حضور برخی چهره های فرقه ای در صدا وسیما وتبلیغ آزادانه اعتقادات صوفیانه وپخش مکرر برنامه های دراویش از جمله رقص سماع که هیچ سنخیتی با احکام تشیع ندارد، از جمله این آسیب ها می باشد.

 ساخت ویژه برنامه ای برای تجلیل از دکتر گنجویان قطب فراری وفراماسون فرقه صوفی ذهبیه به نام میراث گرانبها از شبکه دوم در سال گذشته ومصاحبه مکرر با جانشین وی (قطب صامت فرقه)، مصاحبه طولانی با یکی از بازیگران صوفی صدا وسیما و پخش مکرر تصاویر اقطاب یکی از فرقه های صوفیه به همین بهانه در اخبار سراسری ساعت 14

وپخش رقص سماع در برنامه های مختلف که آخرین آن در برنامه بشارت در روز عید میلاد رسول گرامی اسلام بود، از جمله این برنامه هاست.

این در حالیست که نظر مراجع معظم تقلید بویژه مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای جایز نبودن حضور در برنامه ها و مجالس دراویش است.

 امیدوارم مسئولان صدا وسیما همانطور که برای نظارت وسیاستگذاری برنامه های سلامت در صدا وسیما شورای سلامت تشکیل داده اند برای جلوگیری از تبلیغ انحرافات وبدعتها شورای سلامت دینی هم تشکیل دهند تا خدای نکرده با دست خود در دام توطئه دشمن نیفتیم.

والنتاین یا اسپندار مذگان؟!

وقتی به شروع و چگونگی وقوعش فکر می کنم، بنظرم همه چیز گیج و پیچیده می آید! اما ظاهرا این گیجی چندان هم عجیب ودور از انتظار نیست،چون عبارت  "ضربه فرهنگی" را چنین تعریف کرده اند: "تغییراتی در فرهنگ که موجب به وجود آمدن گیجی، سردرگمی و هیجان می شود."
   
این ضربه چنان نرم و آهسته بر پیکر ملت ما فرود آمد که جز گیجی و بی هویتی پی آمد آن چیزی نفهمیدیم!
   
شاید افراد زیادی را ببینید که کلمات Hi و Hello را با لهجه غلیظ Americanاش تلفظ می کنند. اما تعداد افرادی که از واژه درود استفاده می کنند، بسیار نادر است!
  
همینطور کلمه Thanks بیش از سپاسگزارم و Good bye بسیار راحت تر از «بدرود» در دهان ها می چرخد. ما حتی به این هم بسنده نکرده ایم!
   
این روزها مردم برگزاری جشن ها و مناسبت های خارجی را نشانه تجدد، تمدن و تفاخر می دانند.
   
سفره هفت سین نمی چینند، اما در آراستن درخت کریسمس اهتمام می ورزند!
   
جشن شب یلدا که به بهانه بلند شدن روز، برای شکرگزاری از برکات و نعمات خداوندی برگزار می شده است را نمی شناسند، اما همراه و همزمان با بیگانگان روز شکرگزاری برپا می کنند!
  
همه چیز را در مورد Valentine و فلسفه نامگذاریش می دانند، اما حتی اسم "سپندار مذگان" به گوششان نخورده است.
  
چند سالی ست حوالی56 بهمن ماه (14 فوریه) که می شود هیاهو و هیجان را در خیابان ها می بینیم. مغازه های اجناس کادوئی لوکس و فانتزی غلغله می شود. همه جا اسم Valentine به گوش می خورد. از هر بچه مدرسه ای که در مورد والنتاین سوال کنی می داند که "در قرن سوم میلادی که مطابق می شود با اوایل امپراطوری ساسانی در ایران، در روم باستان فرمانروایی بوده است بنام کلودیوس دوم. کلودیوس عقاید عجیبی داشته است از جمله اینکه سربازی خوب خواهد جنگید که مجرد باشد. از این رو ازدواج را برای سربازان امپراطوری روم قدغن می کند.کلودیوس به قدری بی رحم وفرمانش به اندازه ای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان را نداشت.اما کشیشی به نام والنتیوس(والنتاین)،مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می کرد.کلودیوس دوم از این جریان خبردار می شود و دستور می دهد که والنتاین را به زندان بیندازند. والنتاین در زندان عاشق دختر زندانبان می شود .سرانجام کشیش به جرم جاری کردن عقد عشاق،با قلبی عاشق اعدام می شود...بنابراین او را به عنوان فدایی وشهید راه عشق می دانند و از آن زمان نهاد و سمبلی می شود برای عشق!"
      
اما کمتر کسی است که بداند در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده است!
       
 
« سپندار مذ پاسبان تو باد . . . . . ز خرداد روشن روان تو باد » " فردوسی"



در ایران باستان، از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده است. این روز در تقویم جدید ایرانی دقیقا مصادف است با 29 بهمن، یعنی تنها 3 روز پس از والنتاین فرنگی! این روز "سپندارمذگان" یا "اسفندارمذگان" نام داشته است.

"سپنته آرمئیتی" که چهارمین امشاسپند در دین زرتشت است، در پهلوی "سپندازمذ" گفته شده که به معنی فروتنی است. از طرفی چون این امشاسپند، سومین امشاسپند بانو ست و به دلیل مقام بزرگی که زن در کیش مهر دارد، این روز به نام و مخصوص زنان بوده است. جشنی که در این روز برگزار می‌شده به "سپندارمزگان" معروف است. نام‌های دیگر آن "مردگیران"، "مژدگیران" می باشد.
ابوریحان بیرونی می‌نویسد: "اسفندارمذ ایزد موکل بر زمین و ایزد حامی و نگهبان زنان پارسا و درستکار است. به همین مناسبت این روز عید زنان به شمار می‌رود."
در زمان ابوریحان این رسم وجود داشته است. در این روز مردان به جهت گرامی‌داشت مقام زن به آنها هدیه می‌دادند. این جشن تنها بخشش هدایا نبوده بلکه در این روزها زنان فرمانروایی می‌کردند و مردان از آنها اطاعت می‌کردند. به این دلیل به این روز مردگیران می‌گفتند که در این جشن زنها می‌توانستند با آزادی و اختیار خویش مرد زندگی خود را انتخاب کنند.

هم‌چنین "سپندارمذ" در اوستا، "سپند آرمیتی" و در پهلوی، "سپندارمت" یا " سپندارمد" و در فارسی، "سپندارمذ" یا "اسفند"خوانده می‌شود که مرکب است از دو جزء "سپند" به معنی "ورجاوند" و "آرمیتی" که معنی اندیشه و فداکاری و بردباری و سازگاری و فروتنی می‌دهد. در پهلوی معنی این ترکیب را "خرد کامل" نوشته اند. در گاهان، غالبا جزء دوم آن ( آرمیتی ) به تنهایی آمده و یکی از فروزه‌های "مزدا اهوره" است. اما در اوستای نو، سپندارمذ نام یکی از امشاسپندان است که در گروه سه‌گانه امشاسپند بانوان – سپندار مذ، خرداد و امرداد – جای دارند و از نمادهای مادر خدایی اهوره‌مزدا به شمار می‌رود. این امشاسپند بانو در جهان مینوی نماد دوستداری و بردباری و فروتنی اهوره‌مزدا و در جهان استومند، نگهبان زمین و پاکی و باروری و سرسبزی آن است. او دختر اهوره‌مزدا است و ایزد بانوان آبان ( اردویسور آناهیتا ) و دین و از یاران و همکاران او هستند و "ترومیتی" – دیو ناخشنودی و خیره‌سری و یکی از بزرگان دیوان - دشمن اوست. در گاهان از "سپند آرمیتی" چون پرورش‌دهنده‌ی آفریدگان یاد می‌شود و از طریق اوست که مردم برکت می‌یابند. مزدا اهوره او را آفریده است تا رمه‌ها را مرغزارهای سرسبز ببخشد. در اوستای نو، او دارنده‌ی ده‌هزار داروی درمان‌بخش است. و نام او معمولا مترادف با زمین آمده است. دکتر بهار می‌نویسد: " در وندیداد آمده که بعضی آن را با زمین یکی دانسته اند. مولتن براین بر این گمان است که این نام در اصل "آراماتا" بوده است به معنی "مادر زمین". واژه‌ی "ساندارامت" در ارمنی ( به معنی اندرون زمین ) صورتی از "سپندارمذ" است. پنجمین روز ماه و دوازدهمین ماه سال به نام این امشاسپند بانو است که در فارسی اسفند گفته می‌شود. گل بیدمشک را نیز ویژه‌ی او دانسته اند.

سپنتا آرمیتی شکل مونث کلمه سپنت یا سپنته است معادل امروزی برای این کلمه ایرانی و اوستایی مقدس است. سپنتا آرمیتی در پهلوی معنای درست منشی دارد. همه جهان فرزندان سپندارمذ هستند، اما خصوصیت‌های این امشاسپند بیشتر جنبه معنوی و روحانی زنان را دربر می‌گیرد. در برابر این امشاسپند ما اردیسور اناهید یا آناهیتا است که حالت مادی تر و اساطیری دارد.براساس عقاید ایرانی زردشتی زمانی که زن بد و دزد بر روی زمین راه می‌روند این امشاسپند آن چنان آزرده می‌شود که گویی فرزند مرده در شکم دارد. یکی از صفت‌هایی که برای او نام می‌برند « گله اوبار(GELE OBWAR)» است. اوباردن به معنای خوردن و بلعیدن است، یعنی او همه گله‌ و شکایت‌ها و رنج‌ها را را به خود می‌پذیرد، مثل زمین. او مثل زمینی است که هم نیاکان را خوراک می‌دهد، هم بدان را و هر بدی و صدمه‌ای را که به او زده شود، می‌پذیرد و شکایت و گله نمی‌کند. ناخرسندی شان نمی‌دهد و رنج‌های خود را پنهان می‌کند و از بدی‌های دیگران در می‌گذرد. حالت‌های بیشتر و پذیرندگی‌های روحانی را برای امشاسپند سپندارمذ ذکر کرده‌اند.

این امشاسپند چون موکل زن و زمین بود نگهبانی از مرزها را نیز بر عهده داشت و همان ایزدی است که تیر را برای آرش آماده کرد تا مرز ایران و توران را دوباره ترسیم کند و تیر آرش شیوا تیر را تا آن سوی جیحون همراهی کرد. فردوسی در شاهنامه درباره سپندار مذ می‌سراید:« سپندار مذ پاسبان تو باد / ز خرداد روشن روان تو باد».

فلسفه‌ی بزرگ ‌داشتن این روز به عنوان روز عشق به این صورت بوده است که در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب می‌کردند و علاوه بر این‌که ماه‌ها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. به عنوان مثال روز اول "روز اهورا مزدا"، روز دوم، روز بهمن ( سلامت، اندیشه ) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم اردیبهشت یعنی "بهترین راستی و پاکی" که باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهریور یعنی "شاهی و فرمانروایی آرمانی" که خاص خداوند است و روز پنجم "سپندار مذ" بوده است. سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می‌ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می‌نگرد و همه را چون مادری در دامان پرمهر خود امان می‌دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را به عنوان نماد عشق می‌پنداشتند. در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی می‌شده است که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن می‌شد، جشنی ترتیب می‌دادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلا شانزدهمین روز هر ماه، مهر نام داشت و در ماه مهر، مهرگان لقب می‌گرفت. همین طور روز پنجم هر ماه "سپندارمذ" یا "اسفندارمذ" نام داشت و در ماه دوازدهم سال که آن هم اسفندارمذ نام داشت، جشنی با همین عنوان می‌گرفتند(1). سپندار مذگان جشن زمین و گرامی‌داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می‌کردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه می‌دادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت می‌کردند.

ملت ایران از جمله ملت‌هایی است که زندگی‌اش با جشن و شادمانی پیوند فراوانی داشته است، به مناسبت‌های گوناگون جشن می‌گرفتند و با سرور و شادمانی روزگار می‌گذرانده اند. این جشن‌ها نشان‌دهنده‌ی فرهنگ، نحوه‌ی زندگی، خلق و خوی، فلسفه‌ی حیات و کلا جهان‌بینی ایرانیان باستان است. از آن‌جایی که ما با فرهنگ باستانی خود ناآشناییم، شکوه و زیبایی این فرهنگ با ما بیگانه شده است . نقطه مقابل ملت ما آمریکاییها هستند که به خود جهان بینی دچار می باشند. آنها دنیا را تنها از دیدگاه و زاویه خاص خود نگاه می کنند. مردمانی که چنین دیدگاهی دارند، متوجه نمی شوند که ملت های دیگر شیوه های زندگی و فرهنگ های متفاوتی دارند. آمریکاییها بشدت قوم پرستند و خود را محور جهان می دانند. آنها بر این باورند که عادات، رسوم و ارزش های فرهنگی شان برتر از سایرین است. این موضوع در بررسی عملکرد آنان بخوبی مشهود است. بعنوان مثال در حالی که این روزها مردم کشورهای مختلف جهان معمولا به سه، چهار زبان مسلط می باشند، آمریکاییها تقریبا تنها به یک زبان حرف می زنند. همچنین مصرانه در پی اشاعه دادن جشن ها و سنت های خاص فرهنگ خود هستند.

اطلاع داشتن از فرهنگ‌های سایر ملل و مرعوب شدن در برابر آن فرهنگ ها، دو مقوله کاملا جداست.با مرعوب شدن در برابر فرهنگ و آداب و رسوم دیگران، بی اینکه ریشه در خاک، فرهنگ، مذهب و تاریخ ما داشته باشد، اگر هم به جایی برسیم، جایی ست که دیگران پیش از ما رسیده و جا خوش کرده اند! برای اینکه ملتی در تفکر عقیم شود، باید هویت فرهنگی تاریخی را از او گرفت. فرهنگ مهم ترین عامل در حیات، رشد، بالندگی یا نابودی ملت ها است. هویت هر ملتی در تاریخ آن ملت نهاده شده است.


1) در تقویم قدیم هر ماه 30 روز داشته، پس پنجمین روز اسفند ( سپندار مذگان ) 335 مین روز از سال بوده است، که در تقویم جدید 29 بهمن 335 مین روز از سال می باشد.